استان آذربایجان غربی

 

درباره آذربایجان

 

آذربايجان غربى همواره زيستگاه مجموعه‌اى از اقوام و فرهنگ‌هاى مختلف بوده است. هريک از اين اقوام و فرهنگ‌ها به‌نحوى در هم تأثير گذاشته و از همديگر متأثر گشته‌اند. وجود مساجد، کليساها و ويرانهٔ آتشگاه‌ها، گوياى بخشى از تاريخ مذهبى آن است. تشيع در اروميه و شهرهاى شمالى و تسنن در نواحى جنوبى استان از مذاهب عمده به شمار مى‌روند. ساير اقليت‌هاى آشورى و ارامنه به کليساهاى مسيحى وابسته‌ هستند.
فرهنگ مردم اين خطه نيز در ارتباط با عوامل متعدد جغرافيائي، تاريخي، مذهبى و تحت تأثير گرايش‌هاى متعدد اجتماعي، فرهنگى شکل گرفته و نوع مستقلى از فرهنگ‌هاى فولکلوريک را به‌وجود آورده است.

 


Imageآذرى‌ها، کردها، آشورى‌ها و ارامنه هر يک براساس ويژگى‌هاى قومى - دينى خود آداب و سنن مخصوص دارند که از آن ميان سنن مسلمانان از مقام برجسته‌اى برخوردار است. اگرچه فرهنگ و سنن مردم آذربايجان از بسيارى جهات با فرهنگ عمومى ساير نقاط ايران مشابهت‌هائى دارد، ولى در عين حال با ويژگى‌هائى همراه است که مهم‌ترين آن تکامل زبانى و زايش‌هاى ويژهٔ فرهنگى در عرصه‌هاى مختلف زبان و هنر است.

 


زبان امروزى مردم آذربايجان که شاخهٔ وسيعى از زبان‌هاى ترکى است به آذرى يا آذربايجانى معروف است که علاوه بر آذربايجان ايران در ساير کشورها نيز گسترده شده است. در نواحى داخلى سرزمين ايران نيز به دلايل تاريخى به‌ويژه مهاجرت‌هاى وسيع، در مناطقى از قبيل کوهپايه‌هاى خراسان، سواحل خزر، دامنه‌هاى زاگرس، جبال فارس و... رواج دارد.

 


گروهى از محققان اعتقاد دارند که زبان کنونى مردم آذربايجان از نظر منشاء و پيوستگى تاريخى از زبان‌هاى ترکى آلتائيک است که طى ادوار تاريخى بسيار دور جزء جلگه‌هاى وسيع آسياى مرکزى و سواحل رود ”ينى سيء“ بوده و سپس همراه با حرکت و مهاجرت قبايل ترک و حکومت‌هاى طولانى اقوام ترک زبان، تثبيت و گسترش يافته و دامنهٔ خود را از يک سو تا سوريه و بين‌النهرين و از سوى ديگر تا شبه جزيره بالکان و سواحل درياى سياه وسعت داده و زبان تکلم و کتاب ملل و اقوام مختلف گشته است.

 


فولکور يا ادبيات شفاهى مردم منطقه نيز، مانند تاريخ و زبان خود، از سابقه‌اى کهن برخوردار است. اشکال مختلف ادبيات فولکوريلک اين خطه محصول پيکار و تلاش مردمى است که غم‌ها، شادى‌ها، آرزوها، نفرت و محبت خود را در قالب‌هاى مختلف هنرى منعکس کرده‌اند. نمونه‌هاى گوناگون اين نوع آثار، عادات، روش‌ها، آداب، رسوم، اعتقادت، باورهاى ديني، مذهبى و دلبستگى‌ها و ارزش‌ها و نهادهاى اجتماعى عصرهاى مختلف را به‌خوبى نشان مى‌دهند.

 


مردم آذربايجان خالق يکى از غنى‌ترين گنجينهٔ ادبيات شفاهى ملل خاورميانه و ايران مى‌باشند. چنانکه هر سياح و جهانگردى که از آذربايجان گذشته، اين ديار را سرزمين شعر و هنر نام نهاده است.
مردم آذربايجان، مردمان شاعر مسلکى هستند که هرگاه با پديده‌هاى طبيعي، رخدادهاى اجتماعى و پيشامدهاى ناگوار و يا خوشايند مواجه شده‌اند، احساسات خود را با زبان شعر بيان کرده و براى هر مناسبت ”باياتي“ سروده‌اند. از عادى‌ترين کار روزانه تا عالى‌ترين احساسات و عواطف بشري، شعر و باياتى هميشه حضور داشته است:
مادر با ”لالائي“ سحرانگيز و شيرين آن نونهال خود را در گلبرگ‌هاى باياتى پيچيده و او را به خواب شيرين و رويائى دلپذير فرو مى‌برد.

 

 عروسى با شعر آغاز و با آن نيز پايان مى‌يابد. عزا و سوگوارى با ”آغي“ آغاز و خاتمه مى‌يابد. کشتگر آذرى آفتاب را و باران را با شعر فرا مى‌خواند، باد و بوران را با شعر نفرين مى‌کند، مزرعه طلائى آن را، گاو و گوسفندان خود را با شعر توصيف مى‌کند. سوارکاران آن، رزمندگان او همه و همه با شعر توأمان زاده مى‌شوند، مى‌بالند و مى‌ميرند.

 


به هر گوشه‌اى از زندگى مردم اين سرزمين نظير بيفکني، شعرى سرک مى‌کشد. زلالى چشمه‌ساران آن، رقص خاموش گل بوته‌هاى قالى‌هاى آن، ساز عاشيق‌هاى او و جملگى در هماهنگى بى‌نظير با اميال و آرزوها، ترس‌ها و اضطراب‌ها، عشق‌ها، نفرت‌ها و ... به‌طور شگفت‌انگيزى بيان مى‌گردند و لذا برجسته‌ترين نوع سخن شعرى آذربايجان ”باياتي“ است.

 


در فرهنگ شفاهى مردم آذربايجان باياتى‌ها به‌خاطر گسترده‌گى و مضمون‌هاى رنگارنگ، ايجاز و قالب‌هاى زيبا و دلنشين مقام اول را دارند. مبالغه نخواهد بود اگر گفته شود که تاريخ پر تلاطم و سرشار از حوادث آذربايجان لابه‌لاى هزاران باياتى گنجانده شده است. اگر تمامى باياتى‌ها در يک جا گردآورى و از ديد جامعه‌شناسى و مردم‌شناسى مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند، تاريخ قومى مدون مى‌شود که طرز زندگي، هستى‌شناسى و باورهاى فسلفي، اخلاقي، اجتماعى و دينى آنها را منعکس خواهد کرد.
باياتى‌ها از زندگى و راز و نيازهاى مردم ساده و پاکدل مايه مى‌گيرند و در قالب الفاظى روان و بى‌تکلف جارى مى‌شوند. اين نغمه‌هاى نغز و دلکش از چنان لطف و خلوط و صفا و صراحتى برخوردار هستند که به‌خصوص وقتى با آهنگ ويژهٔ خود ادا شوند، عنان از کف دل مى‌ربايند و اشک بر چشم مى‌نشانند.
ارادت و اعتقاد مردم ساده شهر و روستا به اين آثار موزون و دلفريب تا بدان پايه است که باياتى‌ها را برحسب حال آئينه سرنوشت نماى خويش مى‌پندارند و به هنگام ملال و سرگشتگى و حرمان به آن توسل مى‌کنند و به‌عنوان تفأل از آن مدد و مراد مى‌جويند.

 


باياتى‌ها به عامه تعلق دارند. زيرا که از ديرباز توسط مردم سينه به سينه نقل و بازگو شده‌اند و به‌اقتضاء حس زيبائى شناسى و نيازهاى عاطفى همراه با تغييراتي، فرديت (تعلقات شخصي) را از روى آنها زدوده و به تملک گنجينهٔ فولکوريک عامه درآورده‌اند.
باياتى‌ها از نقطه‌نظر محتوى و مضمون از يکسو مظهر عشق‌ها، آرزوها، اميدها و رنج‌ها و شادى مردم و از سوى ديگر کتاب ناگشودهٔ معتقدات، آداب و رسوم و خصائل و خلق و خوى قومى انسان‌هاى ساده و پاکدل در طول نسل‌ها و قرن‌ها است.

 


براى پى بردن به عمق ديد و حسن ناب سرايندگان باياتى‌ها، ترجمه چند باياتي، ذيلاً آورده مى‌شود. اين باياتى‌ها که از ميان هزاران باياتى به‌طور نمونه انتخاب شده است، بيانگر عظمت آفرينش مردمى است که زيبائى‌ها دغدغه هميشگى آنها بوده است:

بوداغلار اولو داغلار کنار کوه‌ها، اين سربلندان
چشمه لي، سولو داغلار پر از چشمه، پر از آب غزلخوان
بوردا بير آتلى اؤلوب سوارى مرده و در ماتمش ابر
گؤى کيشنر، بولود آغلار زند شيهه ميان برق و باران
بوردان بير آتلى گئچدى سحر آمد سوارى از بر دشت
آتين اويناتدى گئچدى دمى جولان گرفت و تند بگذشت
آى کيمى شفق ساچدى چو مهتاب سحرگاهان شفق ريخت
گون کيمى باتدي، کئچدى چو خورشيد شبانگاهان بدر رفت
داغلارا قار دوشوبدو نشسته برف سنگين روى کوهسار
گؤر نه هامار دوشوبدو لطيف و نرم همچون خواب جويبار
فبريمى يادلار قازيب مرا نااهل گورى کنده دل تنگ
اهلتيم دار دوشوبدو برش ديوار خنجر، بسترش خار
عزيزى يم غمده گول ميان غم بزن لبخند هر دم
غمده دانيش، غمده گول بزن حرف و بزن لبخند در دم
آغ گونده گولن کؤنول دلا خندى چو روز آفتابي
مردا يگيدسن غمده گول اگر مردى بزن خنده به ماتم
آشديم، آشديم گول اولدوم شکفتم نرم - نرمک، گل شدم من
بوى آتديم سونبول اولدوم جوانه بستم و سنبل شدم من
بيرديل بيلمز قوشودوم به گلشن بى‌زبان بودم، زهر گل
اوخودوم بولبول اولدوم ورق‌ها خواندم و بلبل شدم من


استان آذربایجان غربی یکی از ۳۰ استان ایران است ، که در شمال غربی این کشور قرار دارد و مرکز آن شهر ارومیه است. در کنارهٔ غربی این استان،دریاچه ارومیه قرار دارد.

 
 
//

 

جغرافیا

 

استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران قرار دارد و از شمال به جمهوری آذربایجان و ترکیه، از مغرب به کشورهای ترکیه و عراق، از شرق به استان آذربایجان شرقی و استان زنجان و از جنوب به استان کردستان محدود است. مساحت استان برابر ۳۷٫۰۵۹ کیلومتر مربع است که سیزدهمین استان بزرگ کشور محسوب می‌شود و ۲۵/۲ مساحت کل کشور را تشکیل می‌دهد. جمعیت استان آذربایجان غربی طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ - ۲٫۸۷۳٫۴۵۹ نفر می‌باشد که ۰۸/۴ جمعیت کل کشور را در خود جای داده‌است و از این لحاظ هشتمین استان پرجمعیت کشور محسوب می‌شود. کلانشهر ارومیه با ۵۸۳٫۲۵۵ نفر جمعیت (سرشماری ۱۳۸۵) مرکز استان است و بیش از ۲۰ درصد جمعیت کل استان را در خود جای داده‌است. کلانشهر ارومیه دهمین شهر پرجمعیت ایران پس از شهرهای تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، کرج، شیراز، اهواز، قم و کرمانشاه می‌باشد.

 

استان آذربایجان غربی یکی از مناطق کوهستانی کشور است و توپوگرافی متنوع و گسترده‌ای دارد. بر اساس ساختار طبیعی استان، اکوسیستم‌های ویژه‌ای از ترکیب گیاهان در سطوح مختلف پوشش گیاهی در سطوح مختلف توپوگرافی به وجود آمده‌است که اهم آنها به شکل جنگلها و مراتع خودنمایی می‌کنند. این استان عمدتاً تحت تأثیر جریان هوای مرطوب اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه‌است، ولی در برخی از ماههای زمستان، توده هوای سردی از اطراف شمال، هوای مدیترانه‌ای آن را متأثر کرده و موجب کاهش قابل توجه دما می‌شود.

 

 

ناهمواری‌ها

 

سراسر مرز آذربایجان و ترکیه و آذربایجان و عراق از کوه های مرتفع دیوار مانندی از شمال به جنوب کشیده شده است که منبع چشمه های آب فراوانی می باشند . سرزمین آذربایجان در دوره ترشیایی در نتیجه فشارهای وارده بر قفقاز و آسیای صغیر شکل گرفته و سبب پیدایش شکاف ها و گسله ها در آن گردیده است.

 

 

حوزه‌های آبریز

 

۱) دریاچه ارومیه ۲) رودخانه ارس ۳) رودخانه زاب کوچک

 

 

آب‌های معدنی

 

۱) ایستی سو ؛ در نزدیکی گردنه قوشچی. ۲) آب گرم محال باراندوز ؛ در نزدیکی قریه هفت آباد ارومیه. ۳) آب معدنی کوه زنبیل ؛ در کنار دریاچه ارومیه. ۴) آب معدنی دریک ؛ که بسیار گوارا بوده و در روستای چهریق قرار دارد. ۵) آب معدنی کانی گراوان ؛ در روستای کانی گویز در نزدیکی شهر رَبَط.فاصله 2 کیلومتری

 

 

ارتفاعات

 

۱) سلسله جبال مرکزی ترکیه و عراق ۲) ارتفاعات گردنه قوشچی ۳) کوه‌های باستان ۴) ارتفاع مور شهیدان ۵) ارتفاعات گردنه کله شین ۶) چیای بینار ارومیه 7)کوه قندیل 8)دره حاجی ابراهیم

 

 

رودخانه‌ها

 

۱) زرینه رود (جغاتو) ۲) سیمینه رود (تاتائو) ۳) مهاباد رود ۴) باراندوزچای ۵) شهرچای ۶) نازلوچای ۷) زولاچای[۱]

 

جغاتو و تاتائو نام های محلی رودهای زینه و سیمینه رود هستند.که توسط اهالی میاندوآب و بوکان مورد استفاده روزمره است.

 

 

جنگل‌ها

 

جنگل‌های طبیعی استان، هرچند که در قسمت‌هایی از پیرانشهر و مهاباد وجود دارد، ولی مناطق وسیع جنگلی در سردشت قرار گرفته‌است که مساحت آن را بین ۶۰ تا ۸۰ هزار هکتار تخمین می‌زنند. کل مساحت جنگل‌های مصنوعی در استان به ۳۲۰ هکتار در قطعات متفاوت می‌رسد.

 

 

مردم

 

اکثر ساکنان این استان به طور عمده ترک آذری وکردهستند. ولی اقلیت اشوری و ارامنه هم در استان مخصوصا در ارومیه مرکز استان ساکن هستند .در شهر ارومیه که مرکز و بزرگ‌ترین شهر استان بشمار می‌آید و از دیرباز به عنوان شهری که در آن گروههای قومی، زبانی، نژادی و حتی مذهبی مختلف زندگی می‌کنند شناخته‌شده‌است، جمعیت شهر مرکب از مردمان ترک و کرد، ارمنی و آشوری است.

 

 

تاریخ استان

 

از نظر تاریخی، تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد در آمیخته است. قوم ماد پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمت‌های غربی ایران از جمله آذربایجان را تصرف کردند. مقارن این ایام دولتهایی در اطراف ‎آذربایجان وجود داشت که از آن جمله می‌توان به دولت آشور در شمال بین النهرین، دولت هیق در آسیای صغیر، دولت اورارتو در نواحی شمال و شمال غرب، اقوام کادوسی در شرق و کاسیها در حوالی کوههای زاگرس اشاره کرد. بعد از تأسیس دولت ماد، آذربایجان به ماد کوچک معروف شد و مشتمل بر شهرهای قدیمی همدان، ری، اصفهان و کرمانشاه بود.

 

گروهی معتقدند که نام آذربایجان گرفته شده از آذرآبادگان گرفته شده و به معنی سرزمین آتش است. بزرگ‌ترین آتشکده‌های زرتشتی در این منطقه بوده است و نمونه آن هنوز در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان بجا مانده است. گروهی دیگر وجه تسمیه آذربایجان را مربوط به وجود سرداری به نام اتروپاد می‌دانند. اینان معتقدند که که بعد از غلبه اسکندر مقدونی به ایران، سرداری به نام آتورپات در آذربایجان ظهور کرد و از اشغال آن توسط یونانیان ممانعت به عمل آورد. از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتگان معروف شد. حکومت جانشینان آتورپات در آذربایجان در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت و این منطقه توانست کماکان استقلال داخلی خود را در چهارچوب دولت اشکانی حفظ کند. سرانجام اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی بر حکمرانان محلی آذربایجان استیلا یافت و آنرا بصورت یک ایالت غیر موروثی آداره نمود .

 
 
 

 

 

شهرستان‌های استان

 

استان آذربایجان غربی دارای ۱۷ شهرستان، ۳۶ بخش، ۳۶ شهر، ۱۰۹ دهستان و ۳۷۲۸ آبادی است و مرکز آن شهر تاریخی ارومیه است

 

مناطق دیدنی

  • تپه حسنلو
  • سه گنبد
  • دره شهدا
  • تخت سلیمان
  • قره‌کلیسا
  • غار سهولان مهاباد
  • آبشار شلماش سردشت
  • فخریگاه مهاباد
  • سد بوکان
  • شهر باستانی موصا سیر واقع در شهر ربط - سردشت
  • سلطان یعقوب نقده
  • دریاچه ارومیه
  • مسجد جامع ارومیه
  • سنگ کاظم خان
  • کلیسای ننه مریم
  • دره قاسملو ( گه لیه خان)
  • موزه ارومیه
  • سه گنبد
  • آبشار سوله‌دوکل مرگور
  • جنگل‌های مرگور (واقع در دره باوان)
  • سد مهاباد
  • اب معدنی گراوان در نزدیکی شهر ربط - سردشت
  • دامنه کوه قره داغ دربسر

 

 
رودهای آذربایجان غربی
نام رود محل جریان مقصد طول (کیلومتر)
رود ارس مرز ماکو رود کورا (جمهوری آذربایجان) -
رودخانه زنگمار ماکو رود ارس ۱۰۳
ساری سو ماکو رود ارس ۱۳۰
آق‌چای قطور خوی ارس ۱۰۹
قطور چای خوی ارس ۱۴۵
مهاباد رود مهاباد دریاچه ارومیه ۹۲٫۵
زرینه رود شاهین دژ٬ میاندوآب دریاچه ارومیه ۲۳۰ طولانی‌ترین
ساروق چای تکاب زرینه‌رود ۶۶٬۲
آجرلو چای شاهین دژ زرینه‌رود -
هاچه سو شاهین دژ زرینه‌رود -
لیلان چای ملکان - میاندوآب زرینه‌رود -
سیمینه‌رود بوکان٬ میاندوآب دریاچه ارومیه ۱۳۹
خلیفان بوکان سیمینه رود -
زولاچای سلماس دریاچه ارومیه ۸۰٫۵
نازلو‌چای ارومیه دریاچه ارومیه ۹۲٫۵
شهرچای ارومیه دریاچه ارومیه ۷۲٫۵
باراندوزچای ارومیه دریاچه ارومیه ۶۷٫۵
رودخانه گدارچای ‍(محمدیار) نقده دریاچه ارومیه ۱۰۰
روضه جای ارومیه دریاچه ارومیه ۶۰
آواچار چای پیرانشهر آبریز زاب ۶۲
لاوین چای پیرانشهر آبریز زاب ۴۹
زاب گرژال سردشت آبریز زاب ۹۵
زاب بریسو پیرانشهر - سردشت آبریز زاب ۲۱۸