تعبیر خواب مسافرت
- توضیحات
- بازدید: 1227
1ـ اگر خواب ببينيد به مكانهايي ناشناخته و كشف ناشده مسافرت كرده ايد ، نشانة آن است كه دشمناني خطرناك خواهيد داشت . 2ـ اگر خواب ببينيد هنگام سفر از زميني سنگلاخ و شيب دار مي گذريد ، علامت آن است كه پس از رسيدن به منفعتي آشكار ، زيان و نوميدي گريبانتان را خواهد گرفت . 3ـ اگر خواب ببينيد به هنگام مسافرت از تپه ها و كوههاي سرسبز و حاصلخيز عبور مي كنيد ، علامت آن است كه به شكل برجسته اي شادمان و سعادتمند خواهيد شد . 4ـ اگر خواب ببينيد به تنهايي با ماشين مسافرت مي كنيد ، علامت آن است كه به سفري پرحادثه خواهيد رفت . 5ـ اگر خواب ببينيد همراه جمعيتي با ماشيني مسافرت مي كنيد ، علامت آن است كه با ماجراهايي دلپذير روبرو خواهيد شد و دوستاني تازه پيدا خواهيد كرد .
در خواب ديدم به اتفاق همسر و فرزندم به كشور ديگري براي سفر رفته ايم.ولي يك روز خوش اونجا نداشتيم چون يا مريض ميشديم و سر از تزريقات و دكتر در مي اورديم يا يه زن سياه پوست قصد دزدي و كلاه برداري از ما رو داشت و سر از كلانتري و شكايت در مي اورديم و هميشه گرسنه و خسته بوديم.
نزدیکای صبح خواب دیدم با 1 چمدون دارم میرم با 1 عالمه ادم مسافرت بعد تا نصفه راه منو پیاده کردن و رفتن چمدونم بردن بعد 1 مدت اتوبوسشون افتاد تو 1 دره همشون مردن همه چی از بین رفت بجز چمدون من و من هر کاری کردم نتونستم نجاتشون بدم سیل اومد بردتشون من فقط چمدونم گرفتم و خودم نجات دادم
سلام.
خواب دیدم من خواهرمو از جای دوری میاوردم خونه. وقتی رسیدیدم تو شهرمون دیدیم دسته گاوها و سگها دان باهم جنگ میکنن. وما با ترس به راه إدامه میدادیم. اما بنظر اومد که گاوها برسگها پیروز شدن.و سگی نبود. اما ناگهان دیدیم گاوها زیادشدن و شروغ به دیدن از جلو وپشت سر. من داشتم باخواهر فرار میکردم که احساس کردم یکی از گاوها خوردبه کمر من. ولی نیافتادم. خوابم همینجا تموم شد.گاوهای چاق و قهوه ای. خوابم ساعت ۲ظهر بود.
حالا تعبیرش چیه جان مادرت. مرسی.
سلام لطفا تعبیر خواب منو بگید : با یه قطار بزرگ با شوهرم از یه مسیر طولانی و کوهستانی و قشنگ می رفتیم ولی من اینقد از پنجره بیرون اومده بودم که کاملا روی قطار بودم و دائم استرس افتادن و لیز خوردن رو داشتم چون سرعتش زیاد بودوقتی وارد تونل شد من مثل روح از بالای بالا اوو می دیدم وقتی وایساد یه پیرزن یه تشک زیربغلش گرفته بود و کلی رختجواب تازه رو با خودش می کشوند از وقتی از دور اومد تا وقتی دور شد من و شوهرم نگاش می کردیم
یه روز م خواب دیدم توی شهر مشهد با عجله میرفتیم که به نماز جماعت برسیم توی خیابون چند تاانگشتر عقیق دیدم شوهرم ماشینو نگه نداشت که برشون دارم اما جایی که ماشینو پارک کردیم که پراز سیمان و مصالح ساختمانی و شلوغ بود یه عالمه انگشتر های جورواجور از نقره یا بدل پیداکردیم و بعد رفتیم نماز جماعت که شوهرم نگران بود که مردا که روبروی مابودن منو ببینن هی می گفت جلو نایست یا پرده بکش در ضمن نماز روی پله بود خواهش می کنم تعبیرشو به من بگید
نظرات (14)