انیشتین

این سخن بسیار گفته شده است كه برای پی بردن به ساختمان پركاهی با عمق و دقت ؛باید جهان را به درستی شناخت امّا آن كس كه بتواند با چنین عمق و دقتی به ساختمان پركاهی پی برد.

 در هیچ یك از امور جهان نكته تاریكی نخواهدیافت ، من برای شرح حال و زندگی انیشتن را نه برای ریاضدانان ونه برای فیزیكدانان ،نه برای اهل فلسفه نه برای طرفداران استقلال یهود بلكه برای آن كسانی كه می خواهند چیزی از جهان پرتناقض قرن بیستم درك كنند .

 و اینك شرح حال زندگی او از كودكی تا پابان عمر :آلبرت انیشین در چهاردهم مارس ۱۸۷۹ در شهر اولم كه شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است .

زیرا یك سال بعد از تولّد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید.پدر آلبرت ، هرمان انیشتین كارخانه ی كوچكی برای تولید محصولات الكتروشیمیایی داشت و با كمك برادرش كه مدیر فنی كارخانه بود از آن بهره برداری می كرد.

گر چه در كار معاملات بصیرت كامل نداشت .پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گرچه با حكومت پروسی ها مخالفت داشت امّا امپراتوری جدید آلمان را ستایش می كرد و صدراعظم آن « بیسمارك » و ژنرال «مولتكه » و امپراتور پیر یعنی «ویلهم اول» را گرامی می داشت.

مادر انیشتین كه قبل از ازدواج پائولین كوخ نام داشت بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی كه خاصّ هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود.
آلبرت كوچولو به هیچ مفهوم كودك عجوبه ای نبود و حتّی مدّت زیادی طول كشید تا سخن گفتن آموخت بطوریكه پدر و مادرش وحشت زده شدند كه مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن كرد ولی غالباً ساكت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را كه ما بین كودكان انجام می گرفت و موجب سرگرمی كودك و محبّت فی ما بین می شود را دوست نداشت .

آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم كاتولیك تحصیل كرد و از آن لذّت فراوان و بود وحتّی در مواردی از دروس كه به شرعیات و قوانین مذهبی كاتولیك بستگی داشت چنان قوی شد كه می توانست در هر مورد كه همشاگردانش قادر نبودند به سوألهای معلّم جواب دهند او به آنها كمك می كرد.

انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترك كرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتكب خطایی می شدند راه و رسم تنبیه ایشان آن بود كه می بایست بعد از اتمام درس ، تحت نظر یكی از معلّمان ، در كلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز كلاسهای درس ، این اضافه ماندن شكنجه ای واقعی محسوب می شد.


ذوق هنری:ذوق هنری انیشتین چنان بود كه او وقتی پنج ساله بود روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد . خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در كوك تأثیر عمیقی گذاشت با وجود آنكه هیچ عامل مرئی در حركت عقربه تأثیری نداشت كودك چنین نتیجه گرفت در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد كه اجسام را جذب كند.

وقتی كه انیشتین پانزده ساله بود حادثه ای اتفاق افتاد كه جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت : هرمان پدر او در كار تجارت خویش با مشكلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند كه كارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای كسب و كار خود ترتیب دهند.

 از آن جا كه وی خوش بین و علاقمند به كسب لذّتهای بود تصمیم گرفت كه به كشوری مهاجرت كند كه زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب كرد و در شهر میلان مؤسسه ی مشابهی را ایجاد كرد.

 هنگامیكه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت كه قصد دارد تابعیت كشور آلمان را ترك گوید. آقای هرمان به وی تذكر داد كه این كار زشت ونابهنجار است .
دوران دانشجویی:در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مركزی به استثنای آلمان ، مدرسه ی دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است.

آلبرت در امتحان داوطلبان شركت كرد ولی بخاطر اینكه درعلوم طبیعی اطلاّعاتی وسیع نداشت درامتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست كرد كه دیپلم متوسطه ای را كه برای ورود به دارالفنون لازم است در یك مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر كوچك «آآرائو»كه با روش جدیدی اداره می شد معرفی كرد.

 بعد از یك سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این كه درس های فیزیك دارالفنون آمیخته با هیچ گونه عمق فكری نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریك كرد كه كتب جستجوكنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد.

 او، آثار استادان كلاسیك فیزیك نظری از قبیل: بولترمان،ماكسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه كرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این كتابها می گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه ای آشنا شد كه چگونه بنیان ریاضی مستحكمی ساخت.

او درست در خاتمه قرن ۱۹ تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد.از آنجا كه نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پولی تكنیك بدست آورد تنها راهی باقی ماند وآن این بود كه چنین شغل و مقامی در مدرسه ی متوسطه ای جستجو كند.

اكنون سال ۱۹۱۰ شروع شده و آلبرت بیست و یك سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از كار خود راضی و حتّی خوشبخت بود كه می تواند بهپرورش جوانان بپردازد امّا بزودی متوجّه شد كه معلمّان دیگر نیكی را او می كارد ضایع و فاسدمی كنند و این شغل را ترك كرد.



 بعد از این دوران تاریك ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به كار شد و به شهر«برن» انتقال یافت. كمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با میلواماریچ همشاگرد قدیم خود در مدرسه ی پولی تكنیك ازدواج كرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود كه اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند.

 كار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب می نمود وظیفه ی وی آن بود كه اختراعات را كه به دفتر مذبورمی آوردند مورد آزمایش اوّلیه قرار می داد.

 شاید تمرین در همین كار موجب شده بود كه وی با قدرت خارق العاده و بی مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درك و استخراج كند. چون انیشتین به خصوص به قوانین كلی فیزیك علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود كه با كمك محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج كند.

در اواخر سال ۱۹۱۰ كرسی فیزیك نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشكده بوسیله ی امپراتور اتریش انجام می گرفت كه معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می گذاشت.

 

تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ی فیزیكدانی به نام« آنتون لامپا » بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت كه یكی از آنها «كوستاویائومان» و دیگری«انیشتین» بود. «یائومان» آن را نپذیرفت و پس از كش و قوسها فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت.

وی صاحب دو ویژگی بود كه موجب گردید وی استاد زبردستی گردد. اوّلین آنها این بود كه علاقه ی فراوان داشت تا برای عدّه ی بیشتری از همنوعان خود وبخصوص كسانیكه در حول وحوش او می زیسته اند مفید باشد.

 ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود كه انیشتین را وا می داشت كه نه فقط افكار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد بلكه روش تنظیم و بهین آنها به نحوی باشد كه چه خود او و چه مستمعان از نظر جهان شناسی نیز لذّت می برند.

هدف انیشتین این بود كه فضای مطلق را از فیزیك براندازد تئوری نسبی سال ۱۹۰۵ كه در آن انیشتین فقط به حركت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود انیشتین با كمك از «اصل تعادل» پدیدههای جدیدی را در مبحث نور پیش بینی كند كه قابل مشاهده بوده اند و می توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید كرد.


عزیمت از پراگ:در مدّتی كه انیشتین در پراگ تدریس می كرد نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلكه با شدّت بیشتری نظریه ی خود را درباره ی كوآنتوم نو را كه در شهر برن شروع كرده بود ، توسعه داد.

با همه ی این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع دادكه در خاتمه دوره تابستانی سال ۱۹۱۲ خدمت این دانشگاه را ترك كرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر وصدای بسیار در این شهر شد در سر مقاله بزرگترین روزنامه ی آلمانی شهر پراگ نوشته شد:

«كه نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد كه همكارانش او را مورد شكنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترك كرد.»انیشتین عازم شهر زوریج گردید و در پایان سال ۱۹۱۲ با سمت استادی مدرسه ی پولی تكنیك زوریج مشغول به كار شد

 شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود كه بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند كه وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط یابد.

 سالها بود كه مقامات رسمی آلمان كوشش می كردند كه شهر برلن نه فقط مركز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد بلكه در عین حال كانون فعّالیّت هنری و علمی نیز محسوب گردد بهمین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند.

 مدّت كمی بعد از ورود انیشتین به برلن ، انیشتین از زوجه ی خویش هیلوا كه از جنبههای مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می گذارند. هنگامیكه به عضویت آكادمی پاشاهی انتخاب شد سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همكاران خود كه از او مسن تر بودند بیش از حد جوان می نمود.

 در این حال همه انیشتین را در وهله ی اوّل مردی مؤدب ودوست داشتنی به نظر می آوردند.فعّالیّت اصلی انیشتین در برلن این بود كه با همكاران خویش و یا دانشجویان رشته ی فیزیك درباره ی كارهای علمی مصاحبه و مذاكره كند وآنها را در تهیه برنامه ی جستجوی علمی راهنمایی كند.

 هنوز یكسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود كه ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ جهانی شروع شد. در مدّت جنگ جهانی اوّل ، روزنامه های برلن همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود.

در عین حال انیشتین در منزل خود با دختر عمه ی خویش الزا آشنایی پیدا كر. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت با اینحال انیشتین با او ازدواج كرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی كه در نتیجه ی آن بر دنیای علم تحصیل گردید مانع از آن نشد كه انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه وتكمیل نظریه ی ثقل خویش بپردازد.

وی با پیمودن راه تفكّری كه در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال ۱۹۱۶ نظریه ای برای ثقل بپردازد. و جاذبه ی عمومی بنا نهد كه بلكی مستقل از نظریه های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت كامل بود.

اهّمیّت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجّه دانشمندانی واقع گردید كه دارای قدرت خلاق علمی بودند تأیید تجربی نظریه انیشتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب كرده بود از این پس دیگر انیشتین مردی نبود كه فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. به زودی وی نیز همچون زمامداران مشهور ممالك ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.


مسافرتهای انیشتین:تبلیغات مخالف و حملاتی كه علیه انیشتین می شد موجب گردید كه در تمام ممالك جهان و در همه ی طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم به سوی تئوریهای او جلب شود.

مفاهیمی كه برای تودههای مردم هیچگونه اهّمیّتی نداشته است وعامه ی ایشان تقریبأ چیزی از آن درك نمی كردند موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشتین دراین زمان سفرهای خود را آغاز كرد ابتدا به هلند، بعد به كشورهای چك و اسلواكی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریكا و بسیاری كشورهای دیگر.

 امّا نكته قابل توجّه این است كه وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورك شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند كه به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یكی از دانشمندان رخ نداده بود.

انیشتین به آسیا وبه كشورهای چین، ژاپن و فلسطین سفر كرده است و این خاتمه ی سفرهای او بود. درسال ۱۹۲۴ بعد از مسافرتهای متعدد به اكناف جهان انیشتین بار دیگر در برلن مستقر گردید.

حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را بعنوان بیان افكار قوم یهود و به سوی فاشیسم می دانستند به این دلیل انیشتین به شهر پرنیستون در آمریكا می رود. بعد از چندی همسرش الزا در سال ۱۹۳۶ از دنیای می رود و خواهر انیشتین كه در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد.

 در همین دوران انیشتین تابیعت كشور آمریكا را می پذیرد. انیشتین در سال ۱۹۴۵ طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترك كرد ولی این تغییر سمت رسمی ، تغییری در روش زندگی و كار او به وجود نیاورد وی كماكان در پنیستون بسر می برد و در مؤسسه ی مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.


آخرین سالهای زندگی انیشتین:این دوران تجسّس در نیمه انزوای شهر پرنیستون به تدریج با اصطراب و احتشاش آمیخته می شد. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود لیكن این دوره ی ده ساله درست مصادف با هنگامی بود كه عهد بمب اتمی شروع می گردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز می كرد.

بنابراین مسأله واقعی كه برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود با وجود اینكه منظور ما در این جا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او می باشد

باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نكنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود یكی از آنها نامه ی مشهور است كه وی می بایست برای همكاری خود در شوروی بفرشد و دوّم شرح وقایعی است

كه در اوضاع و احوال فیزیكدانان آمریكایی ، خاصه دانشمندان اتمی ، در داخل مملكت خودشان تغییر بسیار ایجاد كرد.اكنون می توانیم بصورت شایسته تری همه ی آنچه را كه گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می شد مشاهده كنیم و سر انجام روز هجدهم آوریل ۱۹۵۵ بزرگترین دانشمند و متفكر قرن بیستم ،

 پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان ، مردی كه احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه ی مردان جهان بوده است ، در شهر پرنیستون واقع در ممالك متحده آمریكای شمالی از زندگی وتفكر و مبارزه دست كشید و از دار دنیا رفت و در گذشت.

در پایان به اظهار نظرهای برخی از مشاهیر درباره ی انیشتین بعد از وفات وی می پردازیم:پیشر فتی كه انیشتین نصیب معرفت ما درباره ی طبیعت كرد از قدرت مهمّ جهان ‹امروزی خارج است.

فقط نسلهای آینده خواهند توانست مفهوم واقعی آن را درك كند. › « دكتر هارولددوز رئیس دانشگاه پرنیستون در آمریكا »‹وی دانشمند بزرگ این عصر و به واقع یكی از جویندگان عدالت و راستی بود كه هرگز با نا راستی و ظلم مصالحه نكرد.›

 «جواهر لعل نهر نخست وزیر هند»و بسیار از كسان دیگر كه تعدادشان از ۵۰ عدد نیز می گذرد و در اینجا نمی توان به همه ی آنها اشاره كرد.«انیشتین مرد، امّا علمش نمرد. او تنها تفكر و دانش خویش را برای ما باقی گذارد تا راه گشای بسیاری از مسائل ما باشد. »


یاد او زنده و روحش شاد باد

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید