جان دوس پاسوس

كدام نويسنده آمريكايي متولد سال ۱۸۹۶ ، دسامبر ۱۹۱۷ در منطقه وفنفسي ، در جبهه ايتاليا و اتريش خود را راننده آمبولانس يافت ؟ همين نويسنده زماني كه پاريس سراسر جشن بود مجذوب فضاي پس از جنگ شد.

 در آوريل ۱۹۱۹ بر ساحل سن فرياد مي زند :«آن بهار ، پاريس جز موسيقي نبود .» شك نمي توان كرد ، همينگوي، مطمئناّ همينگوي! خفب نه ، متأسفم ! همينگوي سال ۱۸۹۹ به دنيا آمده است . صحبت از جان دوس پاسوس بود . ببخشيد ، گفتيد كي؟ دوس پاسوس؟ واقعاّ عجيب است كه ديگر هيچوقت به او فكر نمي كنند...

با اين حال او به سرعت به شهرت رسيد . مقاله سارتر در ۱۹۳۸ كه در آن تصريح مي كرد :« من دوس پاسوس را بزرگترين نويسنده زمانمان مي دانم .» نظرف يكسانف روشنفكرانف دو كرانه آتلانتيك را منعكس مي كرد .

 در ۱۹۲۵ منهتن ترانسفر كه بي درنگ توسط انتشارات گاليمار ترجمه شد ، اذهان را حيرت زده كرده بود . قبول كنيم كه گاليمار رمان هاي بزرگ شهري و شاهكارهاي ادبيات مدرن را معرفي كرد كه برلين الكساندفرپلتزف آلفرد دوبلين و اوليسف جويس از آن دسته بود. سه گانه دوس پاسوس يو.اس.آ مي رفت ميخ را بكوبد .ولي پيش تر ورق شروع به برگشتن كرده بود . همين طور نظرات سياسي دوس پاسوس .

 او، روشنفكر آن همه نزديك به حركت هاي سوسياليستي ، سنديكاها وكارگران ، به تدريج به راست متمايل مي شد . جنگ داخلي اسپانيا با اعدام هاي سياسي اش ، حتي در قلب اردوگاه جمهوري خواهان، خشم او را نسبت به استالينيسم و تمام شكل هايف ديگرف دولتي سازي برانگيخته بود .

او از سوسياليسم به آرمان نياكان بنيانگذار ايالات متحده اش بازگشت . زندگينامه اي از جفرسون تهيه كرد. به زودي به همسويي خود با سناتور مك كارتي اعتراف كرد و بعدتر از نامزدي رياست جمهوري فبَري گفلدواتر حمايت كرد .

خلاصه دوس پاسوس فبه خطا رفته در سياست ، به همان بهانه خود را در ادبيات مغفول مانده مي يافت در حالي كه فيتزجرالدف متولد ۱۸۹۶ به تسكين ماليخوليايف خوانندگاني كه برايشان عطوفت هميشه تيره و تار بود ، ادامه مي داد و فاكنرف متولد ۱۸۹۷ هيبتش را چونان نويسنده بزرگف جنوبي تحميل مي كرد ، و همينگوي اسطوره شده بود .

مزيد بر علت اين كه دوس پاسوس هيچ وجهف مشخصه دقيقي نداشت . نه بزن بهادر ، نه الكلي ، نه رمانتيك . اصطلاح « نسل گمشده» ساخته گرترود استاين نمي توانست در مورد اويي كه در زندگي و اثرش بيشتر اقتدار بروز مي داد تا بي نظمي به كار رود .

قرنف بيستمي هايف پرهياهو لقبي كه آمريكايي ها بيشتر مي پسندند نيز به او نمي خورد . هيچ جنجالي دور و برش نبود . گوش دادنش، اگر ترجيح دهيم، پر قيل و قال تر از فريادش بود. خلاصه آن كه او استادان و روزنامه نگاران آماتور به معني نيشدار كلمه را مايوس مي كرد .

 با اين حال چهل و دومين مدار منتشره در سال ۱۹۳۰ ، سال اول قرن ، ۱۹۱۹ در ۱۹۳۲ وپول قلنبه در ۱۹۳۶ كه دوس پاسوس تحت عنوان عام يو. اس . آ گرد آورده بود،به راستي در زمره باشكوهترين، عظيم ترين، هوشمندانه ترين و نوآورترين آثار ادبيات معاصر قرار مي گيرند.

 زمان آن بود كه سرانجام آن ها در چاپ فرانسه شان، در يك جلد جمع شوند. همه چيز شايد از سال ۱۹۱۹شروع شد ، زماني كه شروود اندرسفن وينزبورگ ، اوهايو را چاپ كرد ؛ روزشمارف چندصداييف ستايش برانگيزي از شهري كوچك در غربف ميانه.

دوس پاسوس اين شيوه را گسترش داد ، و آن را با مونتاژ تكه پاره هايف خبر در منهتن ترانسفر ، اين بار در قالبف اثري چندين قطبي مدرن كرد . يو.اس.آ نتيجه اين تلاش بود : تابلويي از كليت آمريكا در فاصله ۱۸۹۸ تا ۱۹۲۷ ، اين سي سالف درخشان كه طيف آن كشور پس از فتحف غرب ، از چيرگيف اقتصادي و سياسي اش بر جهان مطمئن مي شد .

اما پشتف صحنه اين حركتف پيروزمندانه است كه دوس پاسوس بدان علاقه دارد . به عبارتف ديگر سقوط آمريكا براي بازيافتنف فرمولي بابف روز . او يك دو جين شخصيتف داستاني براي دنبال كردن ، رها كردن ،

 درگذشتن و از سر گرفتنف ماجراهايشان مي آفريند : كارگري آنارشيست كه در نهايتف كار براي انقلاب سر از مكزيك در مي آورد ، يك دكوراتورف داخلي ، يك آدم جاه طلب كه در روابط اجتماعي به مانند واسطه اي سردرگم ميانف دنياي كارگري و سرمايه داريف عظيم به موفقيت دست مي يابد ،

 يك نمونه آدمف بدبخت ، دريانوردف فراري ، بازنده هميشگي و الي آخر . دوس پاسوس مونتاژي از اخبار ، تكه هاي ترانه ها ، عناوين روزنامه ها و همچنين زندگينامه كوتاه و تكان دهنده شخصيت هاي واقعي را به همراهف نظرگاهي سوبژكتيو، چشم دوربين كه مي توانست نگاه و يا خاطره خودش باشد ، داخل داستانش مي كند.

 در مورد اين اثر از كوبيسم سخن به ميان آورده اند . در ۱۹۲۳ دوس پاسوس در پاريس فرناند لژر۱ را ملاقات كرده بود : « من احساس مي كردم كه او با نقاشي مانند يك قصاب برخورد مي كند : با خشونت ، چابكي و دقت .» اين سه تعريفف خشونت ، چابكي و دقت در سه گانه يو.اس .

آ ارزش ديگري مي يابند؛ جايي كه به ما همه چيز درباره آمريكاي دوره اي كه يأس و تراژدي بر آن سنگيني مي كند، گفته مي شود .درست زماني كه به نظر مي رسد نهادها و قدرت هايي كه انسان خود اختراع كرده، بي مهابا بر عليه او طغيان مي كنند .

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید