نام ایرانی|پسر|حرف ب

نام پسر ایرانی (غیر فارسی) که با حرف ب شروع می شود:

 

 

ردیف

اسم ایرانی

ریشه نام

معنی اسم

1 بابا

اسم کردی

صدا زدن پدر با احترام، پدر بزرگ، تخلص شاعرکرد "حسین کرم الله"، هم چنین نام شاعر و عارف کرد "بابا طاهر عریان" (نگارش کردی : بابا)
2 بابر

نام ترکی

ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک
3 بابک

اوستایی، پهلوی، کردی

استوار ، پدر کوچک ، پاپک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبِد معبد آناهیتا و پدراردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی، تخلص شاعرکرد "علی اصغر سریری"(نگارش کردی : بابه ک)
4 باپوک کردی کولاک(نگارش کردی : باپۆک)
5 باپیر کردی پدر بزرگ، کنایه از دانای کهنسال، تخلص شاعر کرد "باپیر دینوری" (نگارش کردی : باپیر)
6 بادلیس کردی کنایه از همیشه ‏مست ، نام شهری درکردستان(نگارش کردی : باده لێس)
7 بادینان کردی بهدینان، مۆمنان ، نام عشیره ایی معروف در کردستان ، نام منطقه ای درکردستان ، یکی از لهجه های زبان کردی(نگارش کردی : بادینان)
8 بارسین آشوری زاده خدای ماه
9 بارمان فارسی، کردی از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد ، شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ
10 باریسان کردی نام قبیله ایی ازکردها (نگارش کردی : باڒێسان)
11 باریکان کردی دماغه ‏کوه(نگارش کردی : باریکان)
12 بازبان کردی کسی که ‏باز را برای شکار تربیت می‏کند. (نگارش کردی : بازه وان)
13 بازیار کردی بازدارنده، داور مسابقه  پرش(نگارش کردی : بازیار)
14 بازیان کردی مکان روباز، مکانی نزدیک سلیمانیه ‏محل یکی از جنگهای شیخ محمود حفید با انگلستان(نگارش کردی : بازیان)
15 باژار کردی شهرک ، بازار، مکان داد و ستد (نگارش کردی : باژار)
16 باسام کردی ترسناک (نگارش کردی : باسام)
17 باستان کردی قدیمی، دیرینه، کهنه، گذشته(نگارش کردی : باستان)
18 باسکان کردی قله های چند کوه ‏در یک سلسله جبال (نگارش کردی : باسکان)
19 باشار کردی مقاومت ، مقابله ، چاره، علاج،‌ درمان ‏(نگارش کردی : باشار)
20 باشوان کردی نام کوهی در بانه ، آشیانه (نگارش کردی : باشوان)
21 باشور کردی جنوب(نگارش کردی : باشور)
22 باشوک کردی نوعی پرنده شکاری(نگارش کردی : باشوک)
23 باغبان کردی باغبان(نگارش کردی : باخه وان)
24 باغبان کردی که سێ وا چاودێری باخ ده کا= باغبان(نگارش کردی : باخه وان)
25 باقر عربی شکافنده ، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایران که به سالار ملی ملقب گردید
26 باکور کردی شمال(نگارش کردی : باکور)
27 بالا کردی قیافه(نگارش کردی : باڵا)
28 بالاچ بلوچی از سرداران بلوچ
29 بالبان کردی نوعی پرنده ‏شکاری (نگارش کردی : باڵه وان)
30 بالک کردی استخوان کتف ، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ایی در کردستان ، نام قبیله ایی در کردستان ، نام روستایی در کردستان(نگارش کردی : بالک)
31 بالنده کردی پرنده(نگارش کردی : باڵنده)
32 بالویز کردی سفیر(نگارش کردی : باڵوێز)
33 بانگ کردی خبرکردن مردم، اذان(نگارش کردی : بانگ)
34 بانی عربی به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود(ع) بوده است
35 بانیپال آشوری نام بزرگترین پادشاه آشور
36 باوا کردی بابا(نگارش کردی : باوا)
37 باور کردی مرز میان دو کشتزار(نگارش کردی : باوه ر)
38 باهوز کردی گردباد(نگارش کردی : باهۆز)
39 باهیف کردی بادام(نگارش کردی : باهێڨ)
40 بایتگین ترکی از امرای سلطان مسعود غزنوی
41 بایرام ترکی عید، جشن،ترکی شده پدرام
42 بایزید کردی با ایمان، مۆمن ، نام عارفی مشهور کرد زبان "بایزید بسطامی" ، نام شهری درکردستان(نگارش کردی : بایزید)
43 بایف کردی بادام (نگارش کردی : بایه ڨ)
44 ببک ترکی مردمک چشم
45 بتام کردی خوشمزه(نگارش کردی : به تام)
46 بتاو کردی سریع(نگارش کردی : به تاو)
47 بثریک حبشی اسم امام علی در زبان حبشی
48 بجرگ کردی کنایه ‏از آدم بیباک وشجاع (نگارش کردی : به جه رگ)
49 بحیرا عبری نام عابدی نصرانی که بیست سال قبل از نبوت پیامبر، در حوالی شام با پیامبر مصادف شد و علائم نبوت را در پیشانی پیامبر دید و بشارت داد که در آینده به پیامبری مبعوث خواهد شد
50 بختیار کردی کسی که شانس و اقبال با او یار است، خوشبخت، تخلص شاعر کرد "علی اصغر خان سالارشریف"(نگارش کردی : به ختیار)
51 بختیاری کردی خوشبختی، کامرانی ، یکی از تیره های بزرگ کرد لرستان ، یکی از لهجه های زبان کردی(نگارش کردی : به ختیاری)
52 بخش علی فارسی، عربی بخش (فارسی) + علی (عربی) ،کسی که نصیب و بخت از علی (ع) یافته ، بخشیده شده از سوی علی(ع)
53 بخشان کردی منتشر کردن(نگارش کردی : به خشان)
54 بخشینر کردی سخی،بخشنده،سخاوتمند(نگارش کردی : به خشێنه ر)
55 بدرالدین عربی ماه دین
56 بدیع الزمان عربی آن که زمان خود یگانه و بی نظیر است
57 برآلین کردی نام گیاهی خوشبو است که  مصرف طبی دارد(نگارش کردی : به رزاڵێن)
58 برات عربی اعمال نیک و خیرات، همچنین شب نیمه شعبان که احیا و شب زنده داری در آن بسیار توصیه شده است.
59 براخاس کردی دوست دانا و عاقل(نگارش کردی : براخاس)
60 براخاص عربی، کردی برا (کردی) + خاص (عربی) برادر خاص
61 برادر کردی اخوی، داداش، کنایه ‏از رفیق (نگارش کردی : براده ر)
62 برادوست کردی دوست صمیمی، نام یکی از قبایل کرد ، نام کوهی در کردستان، نام منطقه ای در کردستان(نگارش کردی : برادۆست)
63 برام کردی خوشبو (نگارش کردی: به رام)
64 براو کردی زمینی که  بوسیله ‏چشمه  یا رودخانه ‏آبیاری شود (نگارش کردی: به راو)
65 براهام عبری ابراهیم
66 براهیم عبری ابراهیم
67 برپرس کردی مسئول، رئیس (نگارش کردی : به رپرس)
68 برتاو کردی جای آفتابگیر(نگارش کردی : به رتاو)
69 برچاو کردی منتظر ، زیبا ، پدیده(نگارش کردی : به رچاو)
70 برداش کردی نتیجه(نگارش کردی : به رداش)
71 بردل کردی صبحانه(نگارش کردی : به ردڵ)
72 برزآذر اوستایی، پهلوی مرکب از برز (شکوه، جلال) + آذر( آتش)، نام برادر برز
73 برزآفرین فارسی، کردی تشویق بزرگ(نگارش کردی : به رزئافه رین)
74 برزان اسم کردی نگا "بارزان" (نگارش کردی : به رزان)
75 برزاو کردی مد دریا(نگارش کردی : به رزاو)
76 برزفر فارسی، کردی دارای قامتی با شکوه،بلند پرواز ، از سرداران کرد دوره ‏هخامنشی(نگارش کردی : به رزه فڒ)
77 برزما اسم کردی ماه شب چهارده. بدر(نگارش کردی : به رزه ما)
78 برزو فارسی، کردی بلند بالا، کنایه ‏از عظمت ،نام پسر سهراب پسر رستم زال(نگارش کردی : به رزو)
79 برزویه فارسی، کردی نام پزشک نامدار ایرانی که کتاب کلیه و دمنه را در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی از هند به ایران آورد. (نگارش کردی : به رزویه)
80 برکاو کردی دامنه کوه(نگارش کردی : به رکاو)
81 برکو کردی خرمن کوچک قبل از خرمن بزرگ(نگارش کردی : به رکۆ)
82 برکوش کردی پیش بند(نگارش کردی : به رکۆش)
83 برگش کردی سینی، طبق(نگارش کردی : به رگه ش)
84 برمال کردی جلوی منزل ، سجاده ، خانه دار (نگارش کردی : به رماڵ)
85 برو کردی بلوط(نگارش کردی : به ڒو)
86 بروا کردی اعتقاد(نگارش کردی : بڒوا)
87 بروار کردی آن قسمت از دامنه کوه  که  زیباترین قسمت آن می‏باشد ، نام منطقه ای در کردستان نزدیک عمادیه(نگارش کردی : به روار)
88 بروان کردی پیش بند(نگارش کردی : به روان)
89 بروسکان کردی جمع "بروسکه"(نگارش کردی : بروسکان)
90 بروسکه کردی برق ناشی از ابر یا هر چیز دیگر، تلگراف (نگارش کردی : بروسکه)
91 برهان عربی دلیل، حجت
92 برهان الدین عربی دلیل و حجت دین نامهای زیبای کردی
93 برهم کردی بهره، حاصل، نام خواننده کرد زبان "برهم حسن"(نگارش کردی : به رهه م)
94 برهمن سنسکریت برهمن
95 برهمند سنسکریت برهمن
96 بریان کردی گذر آب یا باد(نگارش کردی : به ریان)
97 بریز کردی محترم(نگارش کردی : به ڒێز)
98 بریسکه کردی نگا "بروسکه"(نگارش کردی : بریسکه)
99 بریکار کردی وکیل(نگارش کردی : بریکار)
100 برین کردی پیشین ، عریض، پهناور(نگارش کردی : به رین)
101 بریندار کردی زخمی ، تخلص شاعر معاصر "محمد رستمی"(نگارش کردی : بریندار)
102 بزرگ فارسی، کردی والا، برجسته ، نام شاعری کرد (نگارش کردی : بوزۆرگ)
103 بزوتنوه کردی حرکت، جنبش ، کنایه ‏از پیروزی آرام آرام(نگارش کردی : بزوتنه وه)
104 بزوین کردی محرک(نگارش کردی : بزوێن)
105 بژار کردی وجین کردن ، شمارش(نگارش کردی : بژار)
106 بژوار کردی زمین سرسبز(نگارش کردی : بژوار)
107 بسام کردی ترسناک ، نام روستایی ، نام سرداری در دوره ‏بهرام گور ساسانی (نگارش کردی : به سام)
108 بستک کردی رختخواب ، نام یکی از بزرگان دوره  سکایی(نگارش کردی : به سته ک)
109 بستور اوستایی، پهلوی نام پسر زریر برادر گشتاسپ
110 بستیر کردی نوعی فرش با نقش‏های خیلی زیبا(نگارش کردی : به ستێر)
111 بسود کردی دارای فایده(نگارش کردی : به سوود)
112 بسوز کردی از ته دل(نگارش کردی : به سۆز)
113 بسیم اسم عربی خوشحال، شادمان و خندان
114 بسیه کردی کافی(نگارش کردی : به سیه)
115 بشیر عربی بشارت دهنده، مژده دهنده
116 بصیر عربی آگاه، بینا، از نامهای خداوند
117 بغرا ترکی نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید و پایتخت سامانیان را گرفت و دولت خانیه را بنیان گذاشت.
118 بکتاش ترکی بزرگ ایل و طایفه ، نام یکی از پادشاهان خوارزم
119 بکیاش ترکی بکتاش
120 بلاش اوستایی، پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزدهمین پادشاه ساسانی، نیز نام چند تن از پادشاهان اشکانی
121 بلال عربی نام اولین مؤذن اسلام
122 بلباس کردی به  برخی عشایر کرد بلباس می‏گویند(نگارش کردی : بڵباس)
123 بلویر کردی نی‏لبک(نگارش کردی : بلوێر)
124 بلیمت کردی نابغه(نگارش کردی : بلیمه ت)
125 بمان علی عربی، فارسی بمان (فارسی) + علی(عربی) نامی که با آن طول عمر کودک را با توسل به اسم علی (ع) بخواهند.
126 بنار کردی دامنه کوه که ‏رو به ‏دشت است(نگارش کردی : بنار)
127 بنجامین عبری بنیامین ، فرزند پسر دست راست، نام فرزند حضرت یعقوب و برادر حضرت یوسف
128 بندن کردی بلندی روی کوه(نگارش کردی : به نده ن) اسم دختر کردی
129 بنیامین عبری پسر دست راست ، نام کوچکترین پسر یعقوب و راحیل
130 بنيامين عبری نام پسر حضرت یعقوب و برادر حضرت یوسف ، پسر دست راست
131 بوار کردی محل عبور در رودخانه(نگارش کردی: بوار)
132 بوبان کردی به سوی بالا (نگارش کردی: بوبان)
133 بوتان کردی لهجه ای در زبان کردی (نگارش کردی: بۆتان)
134 بودیان کردی نام یکی از قبایل ماد(نگارش کردی: بودیان)
135 بوذر عربی ابوذر،نام یکی از صحابه پیامبر(ص)
136 بورباش کردی از فرمانروایان کاسی(نگارش کردی: بورباش)
137 بوژان کردی نمو کردن، شکوفا شدن، به خود بالیدن (نگارش کردی : بۆژان)
138 بوسیان کردی از قبایل ماد(نگارش کردی : بۆسیان)
139 بها عربی درخشندگی، روشنی
140 بهاء الدین عربی روشنی دین ، نام پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی ، نام دانشمندی مشهور در زمان شاه عباس صفوی معروف به شیخ بهائی
141 بهادر ترکی دلیر، شجاع
142 بهرام فارسی، کردی فتح و پیروزی ، نام ستاره مریخ ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم ، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام ، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد که در دربار کاووس پادشاه ‏کیانی بود
143 بهلول عربی از عاقلان دیوانه نما در زمان هارون الرشید که هارون و خلفای دیگر از او تقاضای موعظه می کردند.
144 بهمن فارسی، کردی نیک اندیش، نام ماه یازدهم از سال شمسی ، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند ، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام ‏پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی، تخلص شاعر کرد "فریدون بهمن"(نگارش کردی : به همه ن)
145 بهنود سنسکریت، هندی نام پادشاهان هند
146 بهیز کردی نیرومند(نگارش کردی : به هێز)
147 بی بش کردی محروم(نگارش کردی : بێ‏به ش)
148 بیاره کردی نام روستایی(نگارش کردی : بیاره)
149 بیباک کردی با جرأت(نگارش کردی : بێباک)
150 بیتا کردی بی همتا. یکتا، بی مانند، بی مثال، بی نظیر(نگارش کردی : بێتا)
151 بیتاوان کردی بی گنه (نگارش کردی : بێتاوان)
152 بیدار کردی آگاه، مطلع، هوشیار(نگارش کردی : بێدار)
153 بیرام ترکی بایرام
154 بیرشاد کردی یادمان خوشحالی(نگارش کردی : بیرشاد)
155 بیرگا کردی یادگه. بیرگه. یادگه(نگارش کردی : بیرگا)
156 بیرور کردی متفکر(نگارش کردی : بیره وه ر)
157 بیزار کردی کسی که ‏از اعمال زشت پرهیز کند (نگارش کردی : بێزار)
158 بیژن کردی مجرد، تنها(نگارش کردی : بیژه ن)
159 بیساران کردی بی سرها، بی دلیل قتل‏عام شده ها ، نام روستایی نزدیک سنندج (نگارش کردی : بێساران)
160 بیستون کردی محل عبادت خدا، خانه ‏یا کاخی که درآن ستون نباشد ، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه ‏که ‏فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد.(نگارش کردی: بێستون)
161 بیکس کردی تنها و بدون حامی (نگارش کردی : بێکه س)
162 بیلاش کردی مفقود الاثر. (نگارش کردی : بێلاش)
163 بینر کردی

بیننده (نگارش کردی : بینه ر)

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library نام های ایرانی - اسم دختر - حرف آ - 4

insert_link

local_library نام های ایرانی - اسم دختر - حرف آ - 3

insert_link

local_library نام های ایرانی - اسم پسر - حرف آ - 2

insert_link

local_library نام های ایرانی - اسم دختر - حرف ی