مثل هميشه - ميترا الياتي

دير مى‏رسى.مثل هميشه. روى صندلى خالى مى‏نشينى. تمام راه را تا ايستگاه دويده بودى. مى‏ترسى كه باز ديرت شده باشد.

خانم معلم مى‏گويد:«دوباره كه دير آمدى!»

به صف مريض‏هاى توى راهرو نگاه مى‏كنى. زنى، با لب‏هاى كبودشده از سرما، مى‏گويد: «كجايى خانوم! از بس وايستاديم مرديم!»

تلفن روى ميز زنگ مى‏زند، پشت هم. گوشى را كه برمى‏دارى، دكتر مى‏گويد:«اين چه وضعيست؟ مريض‏ها مانده‏اند پشت در!» مى‏خواهى بگويى به دَرَك! اما نمى‏گويى. ناخن‏هايت را مى‏جوى.

خانم معلم مى‏گويد:«باز كه ناخن‏هايت را مى‏جوى!» مى‏گويى:«گل آورده‏ام برايتان!» بچه‏ها مى‏خندند.

مى‏گويى:«گل تازه!»

پدر مى‏گويد:«گل تازه‏ام كجا بود بچه! بگذار يك چرت بخوابم. فردا آفتاب نزده بايد بروم گل بياورم مغازه.»

مادر سرفه مى‏كند و داوود، كنار حوض، دست مى‏كند توى پاشويه، دنبال ماهى‏هاى سرخى كه نمى‏بيند.

باد مى‏آيد و بچه‏ها توى حياط مى‏دوند. گرگ كه مى‏شوى بايد دنبالشان كنى. فرار مى‏كنند از دستت. بره كه باشى بايد بدوى. فرار كنى، تا به تو نرسند. اگر برسند، باخته‏اى، سوخته‏اى....

مادر سرفه مى‏كند. «سينه‏ام مى‏سوزد ليلا»

پدر رفته گلخانه. روى دفتر مشقت خم شده‏اى. مادر سرفه مى‏كند. پشت هم. مثل هميشه. كبود كه مى‏شود، داوود لگن را مى‏آورد. مادر عق مى‏زند توى گودى لگن سفيد و لخته‏هاى خون نقش يك گل مى‏اندازد انگار كه در برف. حالا ديگر مثل آن وقت‏ها دستپاچه نمى‏شوى. نمى‏دوى تا خانه لعيا و تا او نيامده، هراسان اين ور و آن ور بروى و مادر با آن چشم‏هاى سبز نگاهت كند مات و آرام و تو با دستمال، لكه سرخ دهانش را پاك كنى و از ترس بلرزى....

خانم معلم گفت:«اين دفعه را به خاطر من ببخشيدش. درسش خوب است. فقط يك كم بى‏نظم است. قول مى‏دهد ديگر دير نيايد.»

دير مى‏رسى. داوود توى ايوان نشسته، با چشمانى كه ندارد، خيره به در، تا تو بيايى:«مادر را بردند!»

مى‏گويى:«كجا؟»

لعيا مى‏گويد:«بيمارستان هزار تختخوابى»

و تو به يكى از آن هزار تختى فكر مى‏كنى كه مادر را روى آن خوابانده‏اند.

دير مى‏رسى. اتوبوس رفته است. مى‏پرسى:«اتوبوس بعدى كى مى‏آيد؟» مردى كه سرصف ايستاده زنجير را دور انگشتش مى‏چرخاند:«ديرتان شده؟»

چيزى نمى‏گويى. مى‏خندد. دوباره به آگهى استخدام ن

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت چهارم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت سوم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت دوم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت اول