انتظار

چون باز بر كشيد سر از پشت كوهسار

هنگام صبح جام بلورين آفتاب

آن گرد تك سوار

غرق سليح گشت و به ميدان جنگ رفت

تا بسترد ز نام وطن گرد ننگ رفت

 

دشتي سپاه چشم به راهش

- در انتظار

(( آيد اگر سوار

(( پيروزي است و

- فتح

(( شادي و افتخار

(( گر برنگردد ؟

- آه

چه فرياد و شيون است

(( تا دور دست ملك لگد كوب دشمن است

***

خورشيد سر نهاد به بالين كوهسار

آهنگ خواب داشت

تا آيد آن سوار

دشتي سپاه چشم براهش در انتظار

***

ناگاه

برخاست گرد راه

از دور دست دشت ميان غبار راه

آمد سوي سپاه

يك اسب بيقرار

يك اسب بي سوار

***

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید