شب هم آهنگي


لب ها مي لرزند، شب مي تپد. جنگل نفس مي كشد.

پرواي چه داري، مرا در شب بازوانت سفر ده.

انگشتان شبانه ات را مي فشارم، و باد شقايق دور دست را پرپر مي كند.

به سقف جنگل مي نگري: ستارگان در خيسي چشمانت مي دوند.

بي اشك، چشمان تو ناتمام است، و نمناكي جنگل نارساست.

دستانت را مي گشايي، گره تاريكي مي گشايد.

لبخند مي زني، رشته رمز مي لرزد.

مي نگري، رسايي چهره ات حيران مي كند.

بيا با جاده پيوستگي برويم.

خزندگان در خوابند. دروازه ابديت باز است. آفتابي شويم.

چشمان را بسپاريم، كه مهتاب آشنايي فرود آمد.

لبان را گم كنيم، كه صدا نا بهنگام است.

در خواب درختان نوشيده شويم، كه شكوه روييدن در ما مي گذرد.

باد مي شكند. شب راكد مي ماند. جنگل از تپش مي افتد.

جوشش اشك هم آهنگي را مي شنويم، و شيره گياهان

به سوي ابديت مي رود.

*****

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library فواید استفاده از کرمهای شب

insert_link

local_library پرورش گل محبوبه شب ( یاس شب)

insert_link

local_library شب بو

insert_link

local_library محبوبه شب