وهم

 

جهان، آلوده خواب است.

فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش، هر بانگ

چنان كه من به روي خويش

در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست

و ديوارش فرو مي خواندم در گوش:

ميان اين همه انگار

چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست!

***

شب از وحشت گرانبار است.

جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بيدار:

چه ديگر طرح مي ريزد فريب زيست

در اين خلوت كه حيرت نقش ديوار است؟

*****

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید