گردش سايه ها


انجير كهن سر زندگي اش را مي گسترد.

زمين باران را صدا مي زند.

گردش ماهي آب را مي شيارد.

باد مي گذرد. چلچله مي چرخد. و نگاه من گم مي شود.

ماهي زنجيري آب است، و من زنجيري رنج.

نگاهت خاك شدني، لبخندت پلاسيدني است.

سايه را بر تو فرو افكنده ام، تا بت من شوي.

نزديك تو مي آيم ، بوي بيابان مي شنوم: به تو مي رسم،

تنها مي شوم.

كنار تو تنهاتر شده ام.

از تو تا اوج تو، زندگي من گسترده است.

از من تا من، تو گسترده اي.

با تو برخوردم، به راز پرستش پيوستم.

از تو براه افتادم، به جلوه رنج رسيدم.

و با اين همه اي شفاف!

و با اين همه اي شگرف!

مرا راهي از تو بدر نيست.

زمين باران را صدا مي زند، من ترا.

پيكرت را زنجيري دستانم مي سازم، تا زمان را زنداني كنم.

باد مي دود، و خاكستر تلاشم را مي برد.

چلچله مي چرخد. گردش ماهي آب را مي شيارد.

 فواره مي جهد: لحظه من پر مي شود.

*****

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library ارزش غذايي جوانه ها

insert_link

local_library آرايش براي پنهان كردن لكه ها و جوش‌ها

insert_link

local_library باعث درخشندگي چشم ها می شود

insert_link

local_library راه جلو گیری از افتادگی گونه ها