جرم شناسي اسلامی، تصور يا واقعيت ؟ - 2


2-1) کليات 
 نظريه‌ پردازان‌ درباره‌ اين‌ سؤال‌ که‌ چرا با وجود جرم‌شناسي‌ علمي‌ و تدوين‌ طرحهاي‌ گوناگون‌ براي‌ پيشگيري‌ از جرم‌ و انحراف‌ باز هم‌ سرکشي‌ و عصيان‌ جوانان‌، جنايات‌ سازمان‌ يافته‌ وبزهکاري‌ بيش‌ از گذشته‌ فزوني‌ مي‌يابد و يا چرا با وجود اينکه‌ ريشه‌يابي‌ علل‌ بزهکاري‌ علمي‌تر و ابزار و تکنولوژي‌ آن‌ پيشرفته‌تر شده‌ است‌ بزهکاري‌ فراگير شده‌ و حکومتها و جوامع‌گوناگون‌ با سرعتي‌ شتابدار گامهايي‌ به‌ عقب‌ برمي‌ دارند و فاقد هويت‌ انساني‌ مي‌شوند و در منجلاب‌ ايدئولوژي‌ سلطه‌گرايي‌، جهانخواري‌ تروريسم‌ دولتي‌، حق‌ کشي‌، کژمداري‌، هرج‌ و مرج‌گرايي‌، آدم‌ کشي‌، آدم‌ ربايي‌، اعتياد، بي‌ عدالتي‌هاي‌ اجتماعي‌، بيگانگي‌ از آزادي‌ دروني‌ و فکري‌ و... دلايل‌ متفاوتي‌ را بيان‌ کرده‌اند يکي‌ از اين‌ دلايل‌ اين‌ است‌ که‌ جرم‌شناسي‌ رشته‌اي‌ جوان‌ و نوخواسته‌ است‌ و هنوز دوران‌ تکامل‌ خود را مي‌گذراند نظر ديگر اين‌ است‌ که‌ دست‌ آوردهاي‌علمي‌ و نظريه‌هاي‌ کاربردي‌ آن‌ از سوي‌ دولتمردان‌ و افراد جامعه‌ جدي‌ گرفته‌ نمي‌شود. و نظريه‌هاي‌ جرم‌شناسي‌ فاقد جامعيت‌ بين‌ المللي‌ و پشتوانه‌ اجرايي‌ لازم‌ است‌ از آنجايي‌ که‌ به‌ نظرپاره‌اي‌ از محققان‌ بعضي‌ها جرم‌شناسي‌ را از بعد معنوي‌ و ماوراء طبيعي‌ آن‌ با ويژگيهاي خاص‌ خود دور و يا جدا کرده‌اند و حوزه‌ مطالعاتي‌ آن‌ را در تحقيقات‌ عيني‌ (مشاهده‌، تجربه‌، آزمون‌)که‌ مرتبت‌ با جنبه‌ ذاتي‌ ساختار بزهکار و عالم‌ طبيعت‌ وي‌ مي‌باشد محدود و محصور نموده‌اند و سرانجام‌ بزه‌شناسي‌ و بررسي‌ يک‌ علت‌ يعني‌ طبيعت‌ و ترد بعد معنوي‌ و يا متافيزيکي‌ وجنبه‌ فطري‌ رسيده‌ است‌. در هر بزهکار يک‌ فشار ايستايي‌ فيزيکي‌ با تغييرات‌ مثبت‌ يا منفي‌ و يک‌ مقاومت‌ ايستايي‌ متافيزيکي‌ در برابر رفتار جنايي‌ با تغييرات‌ موقتي‌ مثبت‌ يا منفي‌وجود دارد که‌ عيني‌ و محسوس‌ نيست‌ هرگاه‌ محرک‌ مقاومت‌ ايستايي‌ يعني‌ جنبه‌ عقلي‌ و معنوي‌ ساختار بزهکار که‌ مرتبت‌ با بعد متافيزيکي‌ است‌ تضعيف‌ شود فشار ايستايي‌ وي‌ را به‌سوي‌ رفتار جنايي‌ سوق‌ مي‌دهد. احياء و پويايي‌ بعد متافيزيکي‌ بزهکار به‌ خودي‌ خود بر اراده‌ و آزادي‌ او تأثير مي‌گذارد و عامل‌ اراده‌ بازدارنده‌ عقلاني‌ وي‌ که‌ علتي‌ تامه‌ براي‌ پيشگيري‌ ازبزهکاري‌ و حالت‌ گريز از انحراف‌ و بزهکاري‌ است‌ در وجود شخص‌ ايجاد مي‌شود و هر انساني‌ با بهره‌گيري‌ از نيروي‌ اين‌ عامل‌ که‌ همانند يک‌ مددکار خصوصي‌ و يا پليس‌ مخفي‌ که‌ هرجا وهر لحظه‌ همراه‌ اوست مي‌تواند بر تمام‌ عوامل‌ جرم‌ زاي‌ فيزيکي‌ فائق‌ آيد. 
 براي‌ اثبات‌ چگونگي‌ توان‌ دين‌ در اثرگذاري‌ آن‌ به‌ جرم‌شناسي‌ و کارآمد کردن‌ آن‌ با استفاده‌ از معرفت‌شناسي‌ از دين‌ راهکارهاي‌ هر يک‌ از اديان‌ و ساختار آنها تبيين‌ مي‌گردد.معرفت‌شناسي‌ مزبور برخلاف‌ فلسفه‌ دين‌ يا معرفت‌شناسي‌ درباره‌ دين‌ مصاديق‌ عيني‌ و خارجي‌ دين‌ را که‌ در تاريخ‌ اديان‌ نمونه‌ هايي‌ از آن‌ بيان‌ شده‌ است‌ با استدلالهايي‌ عقلي‌ و نقلي‌ وبعضاً با استفاده‌ از دستاوردهاي‌ علمي‌ مورد مطالعه‌ و تحليل‌ قرار مي‌دهد. در حقيقت‌ اين‌ شيوه‌ يک‌ نوع‌ بررسي‌ ميداني‌ و علمي‌ است‌ که‌ پژوهشگران‌ و صاحبان‌ انديشه‌ راهکارها و قابليتهاي‌فرامين‌ ديني‌ اديان‌ و يا انديشه‌هاي‌ متفاوت‌ را بطور جداگانه‌ يا در شکل‌ تطبيقي‌ مطالعه‌ و کالبد شکافي‌ مي‌کند. و داده‌هاي‌ آنها را با يکديگر مقايسه‌ مي‌نمايد. بهترين‌ راه‌ براي‌ پاسخ‌ دادن‌به‌ سؤالاتي‌ از اين‌ قبيل‌ که‌ آيا مي‌توان‌ از راهکارهاي‌ جرم‌شناسي‌ براي‌ عملي‌ شدن‌ بهتر راهکارهاي‌ نظري‌ و کاربردي‌ ديني‌ سود برد در جواب‌ بايد گفت‌ که‌ معارف‌ ربوبي‌ و هدايت‌هاي‌نظري‌ و کاربردي‌ قوانين‌ و دستورات‌ تشريعي‌ همه‌ اديان‌ الهي‌ يا حداقل‌ يکي‌ از آنها مانند اسلام‌ که‌ کاملتر است‌ بصورت‌ همه‌ جانبه‌ و مجموعه‌اي‌ پيوسته‌ به‌ يکديگر مورد مطالعه‌ و پژوهش‌قرار دهيم‌. اسلام‌ در بحث‌ جرم‌شناسي‌ خرد و جرم‌شناسي‌ کلان‌ راهکارهاي‌ بسيار مناسب‌ را پيش‌ رويمان‌ مي‌گشايد و براي‌ آنها دستوراتي‌ مناسب‌ با همه‌ اعصار صادر کرده‌ است‌. مانندفرضيه‌ تيپ‌ جنايي‌ و جاني‌ مادرزاد سزار لمبروزو در قرن‌ 19 که‌ اين‌ مسئله‌ در صده‌ نخست‌ هجري‌ قمري‌ در بين‌ پيروان‌ دين‌ اسلام‌ مطرح‌ گرديد. و اسلام‌ نه‌ از طريق‌ زيست‌شناسي‌ ومطالعه‌ علمي‌ و تجربي‌ بلکه‌ از طريق‌ وحي‌ مبتني‌ بر علم‌ نامتناهي‌ آفريدگار يگانه‌ به‌ چنين‌ مسئله‌اي‌ پاسخ‌ داده‌ است‌. البته‌ تحقيقهاي‌ زيست‌شناسي‌ جنايي‌ صده‌ نوزدهم‌ به‌ بعد آنرا تفسيرو زواياي‌ بيشتري‌ از آنرا روشن‌ کرده‌ است‌. 
 اسلام‌ غير از عوامل‌ دروني‌ مانند وراثت‌، عوامل‌ محيطي‌ يا برونزا را در پيشگيري‌ از جرم‌ مورد بررسي‌ قرار داده‌ است‌ مانند نقش‌ محيط اجتماعي‌، خانواده‌ و تربيت‌ صحيح‌ و... تدابير و اقدامات‌ پيشگيرانه‌ اسلام‌ براي‌ مبارزه‌ با بزهکاري‌ را مي‌توان‌ به‌ دو شيوه‌ مورد بررسي‌ قرار داد، يکي‌ اينکه‌ راهکارهاي‌ مطرح‌ شده‌ از سوي‌ دانشمندان‌ در جرم‌شناسي‌، پيشگيري‌ رابرشمرد و سپس‌ بررسي‌ کرد. که‌ آيا راهکارهاي‌ مذبور در اسلام‌ وجود دارد يا خير و اگر وجود دارد چگونه‌ است‌؟ مثلا آيا راهکار شخصيت‌ قائل‌ شدن‌ براي‌ افراد جامعه‌ و احترام‌ گذاشتن‌ به‌شخصيت‌ آنها يا راهکار برخورد داري‌ همگاني‌ افراد از سرمايه‌ها و نعمتهاي‌ طبيعي‌ ملي‌، در راهکارهاي‌ علمي‌ و کاربردي‌ اسلام‌ وجود دارد يا خير و اگر وجود دارد به‌ چه‌ کيفيتي‌ است‌؟ 
شيوه‌ ديگر اين‌ است‌ که‌ بررسي‌ شود علاوه‌ بر راهکارهاي‌ مزبور چه‌ راهکارهاي‌ پيشگيرانه‌اي‌ در اسلام‌ وجود دارد که‌ در اذهان‌ و تحقيقات‌ دانشمندان‌، مورد توجه‌ قرار نگرفته‌ است‌ و چگونه‌مي‌توان‌ از آنها براي‌ مبارزه‌ با بزهکاري‌ بهره‌ گرفت‌؟ 
 يکي‌ از راهکارهاي‌ پيشگيرانه‌ اسلام‌ براي‌ مبارزه‌ با بزهکاري‌ که‌ جرم‌شناسي‌ پيشگيري‌ علمي‌ از تبيين‌ و ايجاد آن‌ ناتوان‌ است‌، معرفي‌ عاملي‌ جرم‌ زا به‌ عنوان‌ "شيطان‌" که در دو بعد دروني و بيروني در دين مبين اسلام مد نظر قرار گرفته و شارع مقدس به آنها پرداخته است از منظر دروني شيطان و يا به عبارت دگير نفس اماره در ارتکاب جرم از سوي انسان نقش دارد که همانا هوي و هوس و خواهش هاي نفس مادي است که خود موجب گرايش فرد به ارتکاب گناه و بزه مي شود و از منظر بيروني شيطان و يا به تعبيري ابليس که موجودي است خارجي که با بهره گيري از طرق مختلف خارج از نفس اشخاص براي فريب انسان ها به انجام کار هاي خلاف و به تعبير ما در اينجا جرم اقدام مي نمايد و سبب گرايش افراد به ارتکاب جرم مي شود و يا فريضه امر به معروف و نهي از منکر است که خود از پيشرفته ترين وسايل قابل کاربرد در زمينه پيشگيري از جرم در نظام جرمشناسي است زيرا همانطور که مي دانيم هدف عمده جرمشناسي حتي با تعريف هاي غربي نيز دو چيز است اول پيشگيري بعد درمان که هر دوي اين اهداف در سيستم امر به معروف ونهي از منکر اسلامي آمده و مد نظر شارع مقدس بوده خصوصا هدف اول که همانا پيشگيري از جرم است وديگري موضوع‌زندگي‌ پس‌ از مرگ‌ و مراحل‌ آن‌ و وجود معاد و قيامت‌ و حضور در روز جزا است‌. زمان‌ و مکاني‌ که‌ به‌ عملهاي‌ نيک‌ پاداش‌ داده‌ و عملهاي‌ بد، عقاب‌ مي‌شود. 
 از جمله‌ نکات‌ با اهميت‌ در اين‌ خصوص‌، اين‌ است‌ که‌ در اسلام‌ ضمن‌ توصيه‌ به‌ انجام‌ کارهاي‌ نيک‌ و تبيين‌ ثمرات‌ آن‌، کساني‌ که‌ عملهاي‌ نيک‌ را انجام‌ مي‌دهند، علاوه‌ بر آنکه‌ از ثمرات ‌آن‌ بهره‌مند مي‌گردند، با انجام‌ دادن‌ کارهاي‌ نيک‌، به‌ آنها پاداش‌ نيز داده‌ مي‌شود، مثلا فردي‌ که‌ تجارت‌ يا کار مي‌کند، هم‌ به‌ نتايجي‌ همچون‌ درآمد و ثروت‌ مي‌رسد و هم‌ خداوند به‌ او پاداش نيز‌ مي‌دهد که‌ اين‌ از سياستهاي‌ تشويقي‌ است‌ تا افراد، بيشتر به‌ سوي‌ انجام‌ کارهاي‌ نيک‌ کشيده‌ شوند. حال‌ آنکه‌ در جرم‌شناسي‌ يا سياست‌هاي‌ جنايي‌، چنين‌ چيزي‌ با اين‌ گستردگي‌وجود ندارد، يعني‌ چنين‌ نيست‌ که‌ تمام‌ کردارهاي‌ نيک‌ نيکوکاران‌ نيز محاسبه‌ و به‌ تمام‌ آنها پاداش‌ داده‌ شود و شايد بتوان‌ گفت‌ که‌ چنين‌ عملي‌ از توان‌ نهاد حکومتي‌ و غير حکومتي‌ خارج‌باشد و تنها اختصاص‌ به‌ قدرت‌ الهي‌ داشته‌ باشد و تنها در صورتي‌ مي‌توان‌ چنين‌ امري‌ را در جرم‌شناسي‌ يا سياست‌ جنايي‌ داخل‌ کرد و از بزهکاري‌، بيشتر پيشگيري‌ کرد که‌ بتوان‌ واردمرحله‌ جديدي‌ از مطالعه‌ پديده‌ بزهکاري‌، يعني‌ همسويي‌ علت‌شناسي‌ ديني‌ و علمي‌ شد، در واقع چنين اهرم تشويقي – ترهيبي قدرتمندي که تمام جوانب اعمال نيک را محاسبه و پاداش دهد و از سويي تمام اعمال بد را نيز محاسبه و سزا دهد در نظام بشري و به تبع آن سيستم جرمشناسي غربي که متکي بر صرف دست آوردهاي بشر مادي است وجود ندارد. 
2-2) پيشگيري از جرم در آيات و روايات 
يايها الناس اعبدوا ربكم... لعلكم تتقون؛ اي مردم پروردگارتان را عبادت كنيد شايد پروا پيشه شويد. 
 اين آيه به صراحت راه پيشگيري از جرم را عبادت پروردگار دانسته که سبب ايجاد ترسو پروا در افراد مي شود به اين ترتيب که شخصي که پروردگار را ستايش نمايد و به بزرگي او ايمان داشته باشد همان ايمان قلبي به بزرگي و قدرت پروردگار سبب ايجاد يک حس پيشگيري از جرم و گناه در فرد مي شود. 
 و در آيه اي ديگري فرمود: "واذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون؛ خدا را بسيار ياد كنيد تا رستگار شويد" در اينجا نيز ياد خدا سبب مي شود که شخص از افتادن به دام ارتکاب گناهان و جرايم دوري جويد و اين امر خود سبب رستگاري فرد در دنيا و آخرت مي شود، در واقع همانا ذکر عظمت و کرامت پروردگار مانع ارتکاب جرم از سوي اشخاصي مي شود که حداقل ارتباطي با خالق هستي دارند. 
 از اين دو آيه چند مسئله بدست مي آيد اول آنکه آيه اول در باب عبادت و تاثير آن در پيشگيري از جرم است آيه دوم که بيان کننده ذکر خداوند است و همانطور که مي دانيم ذکر پروردگار در ادعيه جايگاه خاص دارد و از اينرو اين آيه شريفه به تاثير دعا در پيشگيري از جرم اشاره دارد، دوم آنکه ين دو بر يک موضوع بنيادين وحدت نظر دارند که آن نيز در کلام الله اينگونه آشکار گشته است که " قلب ها آرام نمي گردند مگر با ياد خدا" که اين آرامش قلبي مانع سوق يافتن فرد به سوي ارتکاب جرم مي شود. 
 آيه ديگر در اين باب بدين مضمون است که " ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر: براستي نماز انسان را از زشتي ها باز مي دارد." همانطور که در کلام فلاسفه مي بينم رابطه عام و خاص مطلق ميان جرم و پلشتي و زشتي وجود دارد در واقع هر جرم يک عمل زشت است لکن برخي از اعمال زشت جرم هستند و برخي جرم نيستند، پس نماز را مي توان به عنوان يکي از قدرتمند ترين ابزار هاي سيستم جرمشناسي اسلام در مقابله با بزهکاري دانست، زيرا انساني در در شبانه روز پنج مرتبه در برابر يگانه بي همتا قرار مي گيرد و از نور وجود او بهره مند مي گردد چگونه رو به سوي جرم مي گذارد و چه زيبا پيامبر اعظم (ص) در کلام خود فرمودند که " چگونه ممکن است بر کسي که در هر روز پنج مرنبه خود را مي شويد آثاري از گرد و غبار (منظور زشتي و جرم است) باقي بماند البته اين يک قاعده کلي تخلف ناپذير نيست و چه بسا خونخواراني چون تيمور مغول که نماز مي خواند ولي کنگره از سر مي ساخت؛ بايد ياد آور شد که در اين ميان مثال هايي اينگونه نبايد القاء کننده اين تفکر باشد که اين افراد نماز مي خوانند و جرم مي کنند پس نماز بي تاثير است بلکه در اين افراد ظهور قلبي وجود ندارد و آئينه قلب آنها را به تعبير قرآن مجيد زنگار گرفته به گونه اي که حتي نماز اين خورشيد تابناک نيز نمي تواند پليدي را از وجود آنها بر دارد و اين همانا تفاوت در انسان بودن آنها زيرا نماز و احکام اسلام براي انسان ها وضع شده است و نه گونه اي که در خوي حيواني خويش مانده اند؛ در اين ميان نقش ديگري براي نماز مي توان متصور شد که همانا باز اجتماعي کردن و اصلاح افراد است که در قسمت بعدي به آن مي پردازيم. 
اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنانت بگو، جلبابها (روسري هاي بلند) خود را بر خويش افكنند، كه اين كار براي اين كه آنها (به عفت و حريت) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است؛ و خداوند همواره غفور و رحيم است. 
 در شأن نزول آيه فوق آمده كه شب هنگام زنان براي نماز مغرب و عشاء به مسجد مي رفتند برخي از جوانان هرزه بر سر راه آنها مي نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مي دادند و مزاحم آنان مي شدند. آيه نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور كامل رعايت كنند تا بخوبي شناخته نشوند و كسي بهانه مزاحمت نداشته باشد. 
دو نكته در آيه باتوجه به شأن نزول قابل دقت است: 
1. براي جلوگيري از مزاحمت هاي خياباني دستور حجاب كامل به زنان مي دهد هرچند در آيه بعدي مزاحمان را نيز تهديد كرده است، معلوم مي شود حجاب در ريشه كني هرزگي و مزاحمت ها نقش دارد. 
2. با حجاب، زن هاي با شخصيت و متدين شناخته مي شوند لذا با عمل خود به هرزگان اجازه نمي دهند كه به حريم حرمت آنها اهانت نمايند. 
3. در بحث حفظ حجاب که يک جنبه پيشگيري از جرم است تکليفي در مورد مجرم نيست بلکه عموما بر مجني عليه تاکيد دارد در واقع اسلام در اين مورد برخلاف ساير راهکار هاي پيشگيري از جرم که بر مجرم مي شد بر مجني عليه بار شده است. 
 نمونه ديگر که در جرمشناسي قرآني وجود دارد و به صراحت مي توان گفت که در هيچ مکتب فوق مدرن بشري نيز وجود ندارد بحث الگو سازي و اسوه پروري در پيشگيري از جرم است که خداوند عزوجل در آيه شريفه مي فرمايد: "لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه: مسلماً براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكويي است" اين فرموده پروردگار در قرآن کريم علاوه بر اينکه يک فرموده ديني و الهي است به نوعي بيانگر يکي ديگر از موارد اعجاز قرآن است که دلايل آن ذکر مي گردد: اول آنکه غالب انسان ها دچار يک بعد ضعف نفساني هستند که او را نيازمند نوعي پيروي از رهبر و مقتدايي برتر از خويش مي گرداند و تاريخ خود گواهي بر اين مدعاست آنجا که در تمامي رويدادهاي بزرگ تاريخ بشري همواره فردي به عنوان رهبر و زعيم مردم حضور داشته و نگرش آن فرد سرنوشت آن قوم يا گروه را رقم زده است که به ذکر دو مثال در از زمان حال و گذشته بسنده مي کنيم يکي از زمان هاي دور و يکي نيز در عصر حاضر که به قول عدهاي بشر به شوکوفايي و بي نيازي خويش از تعاليم ديني رسيده است اول گروهي را که به رهبري يک فرد آگاه و عليم گوش سپردند که هم به سعادت دنيوي و هم اخروي رسيدند در اين مورد مثال بسيار است لکن ما يک نمونه اسلامي را بيان مي کنيم که به گفته بزرگترين مورخين غربي جاهل ترين قوم زمان خويش بودند، مردم عربستان پيش از ظهور پيامبر اکرم (ص) که پس رسيدن ايشان به رهبري و پيشوايي اين مردم نادان آنها به سرعت پله هاي ترقي را طي نومده به سعادتي دنيوي و اخروي رسيدند؛ دوم شرح حال گروهي نهمانند اعراب آن زمان در جهل و ناداني بودند و حتي در زمان خويش در منتهاي دانش آن دوران بودند، درست است مردم آلمان در اروپا که به تعبيري مهد آزادي و پيشرفت شناخته است، مردمي که زمام خويش را به دست ناداني سپردند که در مدت کوتاه جهاني را در آتش جهل خود سوزاند و نه تنها سعادت به بار نياورد بلکه تا ساليان سال فلاکت براي مردم خويش بر جاي گذاشت. با اين دو مثال که به طور موجز بيان گرديدند اوج شاهکار قرآن در زمينه انسان شناسي که از مهم ترين جنبه هاي علوم نوين است و در جرمشناس کاربرد بسيار دارد آشکار گرديد. دوم آنکه اين آيه شريفه بيانگر يک روش متافوت در جرم شناسي پيگيري اسلامي است که خود يکي ديگر از علل اعجاز قرآن است وآن اينکه اشخاصي که اسوه هاي حسنه همچون نمونه هاي مذکور در قرآن را دارند کمتر از سايرين به سوي جرم گرايش مي يابند که البته اين نيز ريشه در فطرت برتر جوي انسان دارد که به گونه اي تاسي پذير از الگوي خويش است و پاکي آن الگو و به سوي جرم نرفتن او سبب تحريک آن فرد در قدم برداشتن در راه آن اسوه خويش است که البته در علوم جامعه شناسي نوين به نقش الگوها در شکل گرفتن شخصيت افراد در آينده آنها تاکيد بسيار شده است. البته بايد خاطر نشان نمود که اين اهرم پيشگيري در درمان بزهکار نيز نقش ايفا مي کند. 
همانطور که در مبحث قبلي نيز اشاره شد ياد مرگ تاثير بسزايي در پيشگيري از جرم دارد از اينرو مبحثي در باب معاد انديشي و آثار آن در پيشگيري از جرم و عصيان نسبت به خداوند به وجود مي آيد که به طور مختصر به آن اشاره مي کنيم: 
الف) بازدارندگى يا پيشگيرى 
 علم به اين كه بعد از مرگ انسان وانهاده نمى شود بلكه مسؤول تمام اعمال خود است و جهانى جاويدان را به دنبال دارد، انسان را به فكر وامى دارد; چرا كه انسان هميشه در اين تلاش است كه خود را به كمال برساند. به عبارت ديگر كمال خواهى از فطريات بشر است گرچه در جوامع مختلف تعريف كمال متفاوت است. 
حال اگر اين را لمس كرد كه هستى منحصر به دنيا نيست و مى تواند با حركت بر طبق برنامه اى خاص كمالى جاويدان را به دست آورد هيچ گاه خود را به ورطه هلاكت نمى اندازد. هيچ گاه به بن بست فكرى نمى رسد و در انجام اعمال نيك دچار ترديد نمى گردد. 
ب) جهت گيرى خاص 
 با معادانديشى اعمال انسان جهت گيرى خاص پيدا مى كند. انسانى كه معتقد است خداوند مالك روز رستاخيز است سعى مى كند به سوى او حركت كند. اين اعتقاد مستلزم تنظيم رفتار و اعمال است چرا كه با اين جهت گيرى هرگونه رفتارى سازگار نيست انسان با اين نگرش به يك نوع تعادل و امنيت روحى روانى مى رسد كه تمام روان شناسان به دنبال اين هدف مطالعه مى كنند. 
ج) غفلت زدايى 
با اين نگرش است كه انسان از غفلت و وانهادگى مى رَهد چرا كه مى داند: "(اين چه كتابى است) كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آن كه آن را به شمار آورده است؟ (کهف 499) لذا مى داند پس هر كس به اندازه ذره اى خير انجام دهد آن را مى بيند و هر كس به اندازه ذره اى بدى كند آن را مى بيند.(زلزله 8/7)" لذا هنگامى كه اين فكر در درون شخص راه پيدا كرد ديگر به خود جرأت تخطى نمى دهد. لذا قرآن با پرداختن به اين موضوع در بيش از يك سوم از آيات خود اهميت اين موضوع را گوشزد كرده است. 
 از اينروست که : علي(ع) مي فرمايد: «پس هرگاه شهوت ها به شما روي آورند، مرگ را بسيار ياد كنيد كه ياد مرگ براي پندآموزي كافي است و رسول خدا(ص) اصحاب خود را پيوسته به ياد مرگ سفارش مي كرد و مي فرمايد: مرگ را بسيار ياد كنيد كه همانا مرگ نابودكننده لذت ها و جداكننده شما از شهوت ها است.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت چهارم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت سوم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت دوم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت اول