پژوهش نبض فرهنگ

 
     
 
 
 
 
 
 
 
   
   
 
نبض فرهنگی یک جامعه در پژوهش زده می شود. لذا پژوهشگری که استمرار را جستجو می کند به معنایی فیلسوف است.
یکی از آفت های پژوهش این است که یکدیگر را نمی شناسیم و از مسائل یکدیگر بی خبر هستیم. فلسفه در معنای دقیق کلمه دوستدار دانایی و دانش است و به عبارتی ساده تر فلسفه، یعنی دانشجو، چرا که فیلسوف در یک دوره ای همان معنای دانشجو را می دهد.
در جامعه ما فلسفه و پژوهش، امر مکرری را تکرار کردند. در این تکرار می بایست تامل کرد چرا که می توانیم بگوییم فلسفه، پژوهش است پس هفته پژوهش می تواند به یک معنا هفته فلسفه باشد. جنگ بر سر واژه نیست بلکه باید عمق معنا را مدنظر قرا داد. تفکر به طور طبیعی نزد ماست. وقتی اراده ای به وجود می آید به نوعی فلسفه است در نتیجه هر محققی که تامل ثانوی می کند به نوعی فیلسوف است.
در فلسفه، می دانم ها به چگونه می دانم، آیا می دانم و درجات دانایی چیست، بسط می یابد. اما آیا کسی می گوید که من نمی دانم؟ سقراط وقتی که می گفت من نمی دانم مقصودش بازنگری است چرا که باید از نو دانسته هایش را تامل کند و می دانم را به چه می دانم تبدیل کند. اگر ما روش سقراط را در محاورات افلاطونی دنبال کنیم درمی یابیم که سقراط با جهل مرکب مبارزه می کند. روش سقراطی به یک معنا سلبی است و برای این امر وی روش سلبی را مطرح می کند تا عمق مطلب مطرح گردد. دانش ما اگر عمق پیدا نکند دانش نیست. در تاریخ فلسفه غرب همیشه یک هوای تازه ای دمیده شده و تجدیدنظری طرح گردیده است.
بازنگری خاصیت فیلسوف است. نمونه های بسیار جالبی مانند بیکن و دکارت را می توانیم در این نوع بازنگری مطرح کنیم. بنابراین، بازنگری افق ها را وسعت می بخشد. بازنگری معمولا با تفکر و فلسفه همراه است متاسفانه ما سطحی زده هستیم و نمی خواهیم به عمق بپردازیم و این بزرگترین مسئله و درد ماست. بدترین نمونه غرب زدگی انکار تامل خویش است، نبض فرهنگی یک جامعه در پژوهش زده می شود.
نویسنده : زهره نراقی
 
 
 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید