شاملو

شاعرنام آور معاصر ایران زمین احمد شاملو

آذر ۱۳۰۴، در تهران از مادری (کوکب) که به قول خودش چیز زیادی از او به یاد ندارد متولد شد. پدری (حیدر) داشت که به خاطر شغلش (افسرارتش) باید هرچند وقت را برای ماموریت در جایی می گذراند،

 پس احمد هم به ناچار از این طرف به آن طرف می رفت. در نهایت هم پدربزرگش برای سرپرستی ایشان نزد دخترش می رود، او که فردی چپ گرا بوده است، بر شاملو تاثیر می گذارد.(۵)


۱۳۲۳-۱۳۳۹

با انتقال پدرش به شمال کشور، در فعالیت‌های سیاسی آن مناطق، شرکت می کند و در طهران دستگیرو به زندان شوروی‌ها در رشت منتقل ‌می شود .خود در این باره می گوید:


«... فقط یک چیز توی ذهن من فرو رفته بود که روس و انگلیس مانع پرواز کردن این ملّت بدبخت هستند و وقتی که آلمان با روس و انگلیس در حال جنگ است،

 یک بچه ی ۱۵- ۱۶ ساله ... چه حادثه ای برایش اتفاق می افتد؟ ... می گوید من طرفدار آلمانم، چون دارد دشمن را می کوبد. ... در دوره ی خفقان رضا خان، فقط می دانستم که روس و انگلیس مانع پیشرفت ایران است.»(۸)


از زندان آزاد می شود، امّا با آغاز حکومت پیشه‌وری و دموکرات‌ها، چریک‌ها به منزل ا‌شان می‌ریزندو او پدرش را نزدیک به دو ساعت مقابل جوخه‌ی آتش نگه‌می‌دارند تا از مقامات بالاکسب تکلیف کنند که در نهایت نجات می یابند. پس به طهران می شتابند و شاملو برای همیشه ترک تحصیل می کند.

 

با همسری که پدرش برایش انتخاب کرده بود (اشرف) ازدواج می کند که حاصل این ازدواج چهار فرزند می باشد. در این سال مجموعه‌ی اشعار آهنگ‌های فراموش‌شده را می سراید که آن را به همسرش تقدیم می کند.
 مجموعه ی اشعار قطع نامه را می سراید. مجموعه‌ی اشعار آهن‌ها و احساس ها را منتشر می کند که قسمت هایی از آن در روزنامه ی حزب توده، چاپ می شود. در این سال شاملو تنها به مدت دو ماه عضو حزب توده بوده است.(۸ )

از سویی ترجمه‌ی طلا در لجن، اثر ژیگموندموریتس و رمان بزرگ پسران مردی که قلبش از سنگ بود، اثر موریو کایی، با تعدادی داستانکوتاهِ نوشته‌ی خودش و همه‌ی یادداشت‌های فیش‌های کتاب کوچه در یورش افرادفرمانداری نظامی به خانه‌اش ضبط شده از میان می رود و خود او موفق به فرار می شود،

 امّا در انتها در چاپخانه‌ی روزنامه‌ی اطلاعات دستگیرمی گردد که سیزده تا چهارده ماه را در زندان قصر سپری می نماید. از زندان آزاد می شود، شعر بلند مرگ شاماهی را می سراید که اولین تجربه ی شعر روایی او به زبان محاوره است.


مجموعه‌ی اشعار هوای تازه را چاپ می کند. ازدواج دوم او با طوسی حائری صورت می گیرد.


▪ ۱۳۳۹-۱۳۵۷
مجموعه اشعارباغ آینه را چاپ می نماید،

 

سردبیری ماهنامه‌ی اطلاعات را بر عهده می گیرد و سردبیریمجله‌ی فردوسی را قبول می کند. با آیدادر فروردین ماه ازدواج می کند و مجموعه‌ی اشعار آیدا در آینهو لحظه‌ها و همیشه را رقم می زند. مجموعه‌ی اشعارآیدا، درخت و خنجر و خاطره، را منتشر می کند و تحقیق وگردآوری و تدوین کتاب کوچه را برای سومین ‌بار، از نو آغاز می‌کند.


صفحات ونوار کاستِ «صدای شاعر» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و اشعاری از حافظ، مولوی، نیما،خیام و شاملو ضبط می شود و سپس برای معالجه‌یآرتروز شدید گردن و عمل جراحی به پاریس می رود.

 جایزه ی فروغ را از طرف نویسندگان آزاد سازمان حقوق بشر نیویورک دریافت می کند. مجموعه‌ی اشعارابراهیم در آتش را چاپ می کند.

 در دانشگاه‌های MIT بوستون وUC برکلی امریکا، سخنرانی و شعر خوانی می کند.پس از سه ماه به ایران باز می گردد، امّا ترک ایران به عنوان اعتراض بهسیاست‌های رژیم را ترجیح می دهد. مجموعه‌ی اشعار دشنه در دیس را منتشر می کند.
 
 
▪ ۱۳۵۷-۱۳۷۸

دفتر اول کتاب کوچه، تدوین می شود. مجموعه‌ی اشعار ترانه‌های کوچک غربت را منتشر می کند و دفتر دوم کتاب کوچه تالیف می شود. دفتر سوم کتاب کوچه، تهیه می گردد. 



 دفتر اول کتاب کوچه، چاپ می شود. دفتر دوم و سوم کتاب کوچه، منتشر می شود. جلد اول مجموعه‌ی اشعار ش در آلمان چاپ می شود و او به ایران باز می گردد. عمل جراحی در (یونیورسیتی هاسپیتال) بوستون روی مهره‌های گردنش صورت می پذیرد.

مجموعه‌ی اشعار مدایح بی‌صله را در سوئد چاپ می کند. جلد چهارم کتاب کوچه، چاپ می شود. عمل جراحی روی عروق گردن و پای راستش انجام می‌شود،پریا و دخترای ننه‌دریا با صدای شاعر انتشار می یابد.

عمل جراحی روی عروق پا تکرارمی‌شود و در نهایت منجر به قطع پای وی می گردد.جلد پنجم کتاب کوچه، چاپ می شود. مدایح بی صله (مجموعه‌ی اشعار) انتشارات زمانه چاپ می شود.


▪ ۱۳۷۹

کتاب کوچه (حرف ت) جلد اول، چاپ می گردد و بالاخره درساعت ۹ غروب روز یکشنبه ۲ مرداد، در منزلش در دهکده روح‌اش پرواز می کند و از عالم فانی به جهان باقی می شتابد.




شاملو به عنوان فردی فعال، کوشا و پویا در قالب های زیر ظاهر شده است:

۱)مترجم،

۲) روزنامه نگار،

۳) نویسنده ی داستان کوتاه،

۴) شاعر،

۵) فرهنگ نویس،

۶) استاد دانشگاه در برکلی و بوعلی و شریف

۷) فعالیت برای ادبیات کودکان.




 
● آیا شاملو شاعری است سیاسی؟

آن چه که در کتب مختلف می خوانیم و از نظرات صاحب نظران درک می کنیم، این است که شاملو شاعری است سیاسی، امّا تا از سیاست چه تعریفی داشته باشیم و از شاعر سیاسی چه تعبیری.

 گویند شعر سیاسی شعر اشارات پنهان به نیت بر انگیختن مردم است.(۱۱) این که به چند شعر یک شاعر استناد کنیم و به افکار و عقاید دوره ای از زندگیش توجه نماییم و سپس او را در جرگه ی شاعران سیاسی داخل کنیم، کاری منصفانه نیست.


شاعران که همواره از روحیه ای لطیف تر نسبت به سایرین برخوردارند، زودتر از بقیه ی افراد یک جامعه تحت تاثیر مسائل و مشکلات قرار می گیرند، مشکلاتی که در جامعه ایجاد می شوند و طبیعتاً تحت تاثیر اشتباهات یک حکومت حاصل شده اند.

 شاعر در ابتدا اجتماع پیرامون خود را می بیند، با مردم همدردی می کند و برای آنان می سراید، زیرا هنرمند متعلق به مردم است.


با این که در برخی از اشعارشاملو انتقادهای سیاسی را می بینیم، امّا این دلیلی بر سیاسی نامیدن او نمی باشد. او که تنها دو ماه و فقط دو ماه در حزب توده حضور داشته است و سپس راه اصلی خود را باز می یابد، دیگر تا آخر عمر سخنی از اوضاع مملکت بر زبان نمی راند.

 شاعر سیاسی شاعری است که می ایستد، مبارزه می کند و تا آخر عمر، سیاسی باقی می ماند، تا پای جان، تاخود مرگ.


شاملو شاعری است اجتماعی، دلسوز مردم و هوادار ملّت؛ امّا با این همه طوری شعر نمی سراید که همان «همه» شعرهایش را درک کنند و با آن ارتباط برقرار نمایند. اوشاعری است که برای دل خود می سراید، گاه به سوژه های ملّی پناه می برد، زمانی به اعتراض های حکومتی، مدتی به حربه های دولتی و روزگاری به نواهای عشقی.

 او بیشتر متاثر از اوضاع است تا موثر. جایی اشاره نشده است که فردی بر اثر خواندن شعر او بر ضد شرایط سیاسی قیام کرده یا حرکتی در راستای مقاومت از خود سر زده باشد. شاملو پس از اتفاق افتادن وقایع، آن ها را به تصویر می کشد.




در مجموع اگر کلّ اشعار او را در نظر بگیریم، نسبت شعرهای سیاسیش – که باز هم در این نکته نیز شک هست- به کلّ شعرهایش اندک است. در ذیل نام برخی از اشعارش که منتقدین معتقدند سیاسی هستند و به آزادی خواهان و مبارزان تقدیم شده است، آورده می شود:


۱) مرثیه،

۲) قصیده برای انسان ماه بهمن،

۳) از زخم قلب آبایی،

۴) مرگ نازلی،

۵) ساعت اعدام.

با این که بسیاری از مضامین شعر شاملو در نقد اوضاع بد جامعه ی خویش است، امّا به تعبیر نگارنده او لزوماً شاعری سیاسی نیست.


● ابتکار، محتوا، اثر پذیری و اثر گذاری شعر شاملو

شاملو می گوید:

«شعر یک حادثه است، حادثه ای که زمان و مکان سبب سازش هست، امّا شکل بندیش در زبان صورت می گیرد.» (۸)


شاید همین عقیده ی او موجب شد تا وی از نظر زبان و قدرت تصویر یکی از نیرومندترین گویندگان عصر حاضر به شمار آید. (۳) تصاویری که او می آفریند، تک و خاص است و به ندرت در اشعار سایرین دیده می شود.


فردی که شاملو را شاعر کرد و او را در این مسیر قرار داد «نیما» است. شاملو می گوید:
 
«شعر ناقوس نیما را برای اولین بار در صفحات داخلی آن(روزنامه ی پولاد) خواندم و دیدم که شعر او غیر از شعر شاعران مجلات آن دوران است. ... طرفگی و تازگی کار او چنان بر من اثر گذاشت، که شروع کردم به شعر گفتن و شاعر شدم. (۸)

در جایی دیگر می گوید:

«یک وقتی است که خودم شعر را می فهمم، حقیقت قضیه همین است و یک وقتی نه. بسیاری از شعرهایم هست، مثل لوح گور که برای خودم هم تاریک است. .... آن لحظه می دانم، ولی بعد آن قدر از فضا می آیم بیرون که برای خودم همه چیز عجیب و غریب می شود.» (۴)


پس خیلی هم دور از حقیقت نیست، اگر بگوییم که بسیاری از خوانندگان شعر شاملو نمی توانند با اشعارش ارتباط برقرار کنند یا عده ی کمی هستند که تمایل دارند، اشعار او را بخوانند!


به شاملو لقب شاعر معصومیت و اقتدار داده اند (۷) که در هر قطعه از شعرش آهنگ زمانه شنیده می شود.(۱) اشعارش خردمندانه و پهلوانانه و مملو از رنج بشری (۷) با محور مبارزه و آزادی است و بدون شک اوضاع اجتماعی آن دوران، منجر به این جریان شد. (۵) در این خصوص می گوید:


«دغدغه ی مدام و بی امان شب و روز من مساله ی آزادی است.» (۶)


او فردی است که به زبان فرانسه بسیار مسلط است،(۱) زیرا که فریدون رهنما با معرفی شعر تازه تر فرانسه به شاملو همواره در کنارش بود.(۸)


شعر سپید تقلیدی است از نثر مصنوع و مسجع و عارفانه ی پارسی که وزن عروضی ندارد و در حقیقت موسیقی کلمات جبران نبود وزن را می نماید.


شاملو می گوید:

«من مطلقاً وزن را به مثابه چیزی لازم و ذاتی یا وجه امتیازی برای شعر نگاه نمی کنم. معتقدم التزام وزن، ذهن شاعر را منحرف می کند، چرا که وزن به ناچار فقط

معدودی از کلمات را به خود راه می دهد و بسیاری کلمات دیگر را پشت در جا می گذارد.»(۸)


براهنی در این باره می گوید:

«شاملو فکر آزاد کردن یک سره ی شعر از قید و بند وزن را از غرب گرفته است.»(۲)


به هر حال او این شعر را به نام خودش رقم زده است و علت قرار دادن نام سپید را بر روی آن، عاری بودن شعر از هرگونه تعلق می نامد و شعر سپید را مجرد و مطلق می داند. او بر عکس شاعران پیشین که مصراع را واحد شعر می دانستند، کلمه را واحد اصلی شعر قرار می دهد.(۷)


برخی(مثل پور نامداریان) معتقداند که چون شاملو بر روی وزن ها ی عروضی شعر فارسی تسلط نداشته، راهی جز بیان منثور کلامش نیافته است، امّا او قصیده ای در مجموعه ی شکفتن در مه خطاب به پدرش دارد که نشان می دهد

 سبک خراسانی را تجربه کرده است و مثنوی هایی هم دارد که موزون است.(۷) این ابتکار شاملو که نوعی شجاعت هم به حساب می آید، مشکلات فراوانی را برایش به وجود آورد، به گونه ای که خودش می گوید:


« ... به هر حال من در سال ۱۳۲۹ با آن که چاپ هر قطعه شعر آزاد جز با جنجال و بگو مگو ممکن نمی شد، من نخستین بار در حیات کوتاه شاعری خویش به سرودن شعر سپید دست نهادم.»(۴)


حملات اهالی مطبوعات و شاعران سبک کلاسیک باعث شد تا در مصاحبه ای برای توجیه مخالفان بگوید:

«اما شعر سپید به گمان من، شعر سپید، خیلی به زحمت می تواند نوعی شعر شمرده شود.» (۴)


و در نهایت کار انتقاد از شاملو به جایی می رسد که در سخنرانی خود می گوید:

«اگر دعوای مدعیان بر سر آن است که شعر سپید نمی تواند نوعی شعر شمرده شود، حق با ایشان است.»(۴)


شاملو معتقد است که حذف وزن نه تنها خللی در آفرینش شعر ایجاد نمی کند، بلکه باعث کشف ظرافت ها و ایجاد فضای عاطفی می شود، زیرا تا زمانی که شاعر در قید و بند وزن عروضی باشد، از بیان بسیاری مفاهیم ذهنی خویش باز می ماند و در نتیجه از ابتکار عملش کاسته می شود.

 همچنین اظهارمی کند که هر شعری را باید با معیار زمان خودش سنجید، چون مادر زمان حال زندگی می کنیم و فضای این روزگاران را با گذشته نمی توان مقایسه نمود، پس شعر امروز را هم با معیارهای بررسی شعر کلاسیک نمی توان سنجید.(۸)


در اشعار شاملو خصوصیات زیر دیده می شود:

۱) ایجاز:

به نظر می آید که در ایجاز از سعدی تاثیر گرفته است.

۲) نثر توراتی:

برخورد شاملو با اثری از دی اچ لارنس که به شیوه ی تورات نوشته است، او را به خواندن تورات علاقمند کرد، سپس به مطالعه ی نثر بیهقی پرداخت و آن گاه به خواندن تفاسیرقرآن رغبت یافت،

 لذا پوسته ی خارجی شعرش ترکیبی ازاین عناصر است که در قطعات میلاد و انگیزه های خاموش مشاهده می شود.(۴) براهنی در این باره سخن زیر را عنوان می نماید:


«آهنگ های محکم، قسمت هایی ازترجمه ی فارسی تورات و انجیل که تر جمه ی بسیار پاک وشسته رفته و پر آهنگ و با اسلوبی است و کیفیت پیغمبرانه ی سخن گفتن شاملو از همین کتاب های مقدس سرچشمه می گیرد.»(۴)

۳) حماسه:

جواد مجابی حماسه را یکی از مشخصه های شعر شاملو می خواند و در این زمینه دو عقیده ی متفاوت را می خوانیم؛ پورنامداریان اشاره می کند که شاملو تنها در«لحن» حماسی است و مضامینی که به کار برده است،

 به هیچ عنموان حماسی نمی باشد،(۹) امّا جنتی اشاره می کند که از نظر بیان و مضمون هر دو حماسه را می بینیم.(۶) او حماسه پرداز پویا و مقاوم و مهربان این سرزمین است.(۷) در نهایت به نظر من نظر پورنامداریان صحیح تر است.

۴) اسطوره:

به نظر می آید، شاملو به اساطیر علاقه داشته است. در اشعارش به کلمات هرکول، بودا، اسکندر، اسرافیل، ابوالبشر، خضر، ایوب و... بر می خوریم، امّامهمترین کاررا شاملوبا اسطوره ی مسیح انجام داده است(۱۱) که آن را در شعر مرگ ناصری می بینیم. در این راستا از کلماتی مثل مریم، یهودا، تاج خار و ... بهره می برد.

 ۵) اصطلاحات موسیقی:

از آن جایی که شاملو به موسیقی کلاسیک علاقه ی بسیاری داشته است، در اشعارش از واژه های این هنر استفاده کرده است، مثل سمفونی و غیره.

۶) قصه های محلی:

یکی از بارزترین خصوصیات شعرشاملو، پرداختن به قصه های مربوط به فرهنگ مردم یا فولکلور است که این عامل نهایت لطف و زیبایی و صمیمیت را به آثارش می بخشد، او فرهنگ مردم را به زبان خودشان، تقدیم ایشان کرده است که نمونه ی معروف آن شعر پریا است.(۱)


شعر شاملو شعری است استوار و محکم، او از بافت واژگان کهن استفاده کرده و از واژگان معاصر در شعرش بهره برده است. این عامل باعث شده است که وی پیوندی میان شعر کهن و نو ایجاد کرده باشد.(۹)


● مجموعه های شعر شاملو

۱Image) آهنگ های فراموش شده،

۲) آهن ها و احساس ها،

۳) هوای تازه،

۴) باغ آینه،

۵) آیدا در آینه،

۶) آیدا،

۷) درخت،

۸) خنجر،

۹) خاطره ققنوس در باران،

۱۰) مرثیه های خاک،

۱۱) شکفتن در مه،

۱۲) ابراهیم در آتش،

۱۳) دشنه در دیس،

۱۴) مدایح بی صله.

آن چه که از شاملو گفته شد، قطره ای بود از دریای بی کران شعرش. باید خواند و درک کرد و احساس نمود تا بیشتر فهمید و بیشتر دانست و بیشتر سخن گفت.


ای کاش او زنده بود و از خود می گفت و از شعرهایش، یا

ای کاش من زودتر به دنیا آمده بودم تا می شنیدم از زبانش.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید