مرگ شهری ... شعر طنز

مرگ شهری


 
"مرگ من روزی فرا خواهد رسید" *
زیر سقفی توی این شهر شلوغ
هق هق فامیل من گم می شود
در میان صد صدای بوق بوق
مرگ من روزی فراخواهد رسید
در هوایی با دوصد آلودگی
در زمستانی که می گردد دچار
این هوا بر معضل وارونگی
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
زیر آواری به لطف زلزله
چون ضریب ایمنی خانه ها
در مصاف هفت ریشتر نازله!
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در سقوطی توی چاه فاضلاب
آه ! حتی شاید از بدشانسی ام
سقف مترو بر سرم گردد خراب!
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در گروگان گیری دزدان بانک
چون یکی از دزدها دارد سلاح
- بخت اگر بخت من است آورده تانک!-
یا مرا خفاش شب خواهد ربود
یا که باند کرکس و جغد و شغال
می کُشندم در بیابانی مخوف
می کُنندم توی یک گودال، چال
یا آسانسور می کند روزی سقوط
جوّ آن پرتابل می گیرد مرا
دیگران را شوهری گردد نصیب
آّه! برق کابل می گیرد مرا !!!
آرزویم مرگ با آرامش است
در میان رختخواب خانگی
نه سقوط و له شدن یا سوختن
یا تصادف موقع رانندگی
در فضای دلنواز روستا
زندگی آسوده و با ارزش است
مرگ هم حتی درآنجا سخت نیست
چون سفر تا اوج یک آرامش است.

* از فروغ فرخزاد

 

 

از فروغ فرخزاد

 

 ارمغان زمان فشمی

http://armaghonline.blogfa.com