كنكور

کنکوربلند شو دوست كنكوري! بلند شو!  ميدانم تا صبح نخوابيده اي، مثل ديگر شبها.اين هم طنز زندگي است،زماني كه ميخواستي درس بخواني ونخوابي ، خواب چشمانت را ميربود و حالا كه به توصيه فلان دكتر و فلان مهندس بايد راحت بخوابي ، خواب به چشمانت نمي آيد.اما غصه نخور هر چه بود تمام شد.بلند شو آبي به صورتت بزن !اما در آيينه به صورتت نگاه نكن.چشمانت خيلي خسته است.مبادا با نگاه به آيينه پوست خشك و چروك صورتت را ببيني و دوباره به ياد آن جوش هاي لعنتي بيفتي و هواست پرت شودو آن وقت.... نگو چقدر آدم بد بختي هستم،مگر ميشود 1/5ميليون آدم با هم بد بخت شوند، ظلم هم نيست ، مگرنشنيدي كه ميگويند ظلم بالسويه عدل است .لباست را مرتب كن !  وقت زيادي نداري.
چقدر اين وقت لعنتي عزيز است،بخصوص سر تست هاي زبان! كاش به جاي مرتب كردن لباس وقتي براي سه تست آخر زبان ميدادند،لباس مرتب به چه كارت مي آيد وقتي به سر بازي ميروي يا شايد وقتي به كلاس گلدوزي و ...

اما غصه نخور ديگر تمام شد.
مداد هايت را تيز كن!
مبا دا بيشتر از آنچه كه بايد، سياه كنند!نگو لعنت بر بخت سياه ،نگو اين چه مملكتي است كه در آن هر جوان بايد يكسال استرس كنكور را بكشد.درك كن! بفهم ما در جامعه ي در حال توسعه هستيم،در حال گذار به دنياي جديد، بفهم كه بايد براي گذار به دنياي جديد بايد مدادت تيز باشد!
كارتت را بردار !
 يادت مي آيد به خاطر همين كارت در آن شلوغي عينكت شكست.كارت را در سمت چپ سينه ات نصب كن.خوب يادت باشد كه تو همين كارت هستي،بدون اين كارت نيستي . تو يك شماره اي ، شماره اي بر بالاي صفحه كه اگر در آن دست ببري برگه ات تصحيح نميشود!
بلند شو دوست كنكوري ! وقت زيادي نداري.
 زياد نخور به قول مشاورت زياد كه بخوري به مغزت فشار مي آيد. با مغز پر تست مي زنند نه با معده ي پر!
بلند شو، ديگر وقت رفتن است. روي مادرت را ببوس!
به روي خودت نياور كه ميداني تا صبح گريه ميكرده و دعا مي خوانده، به روي خودت نياور كه ميداني بيش از تو نگران است.در چشم پدرت نگاه كن، خجالت نكش،مطمئن باش تمام پولي را كه بابت شهريه كلاس هايت داده است با رضاي خاطر پرداخته است.لبخند بزن! بگذار چروك دور چشمانش اندكي باز شود. مگر نميبيني بخاطر تو امروز سر كار نرفته است تا تورا برساند كه مبادا دير نرسي و آن وقت...
نگو پدر بيخود نگران است،
تو همه را نگران كرده اي، حتي برادر كوچك ات كه به خاطر تو امسال به هيچ گردش و مسافرتي هم نرفته، صبح زود بيدار شده است،آبميوه را از دستش بگير ، وقتي ضعف ميكني به دردت ميخورد. مراقب باش روي پاسخ نامه ات نريزد،مي بيني! به همين سادگي يكسال عمرت به فنا مي رود...
گريه ميكني..؟!گريه ديگر چرا؟
مگر شب هاي قبل كه گريه كردي چه شد؟ سرت را بالا بگير. اشك هايت را پاك كن مبادا روي پاسخنامه بچكد،حواست جمع باشد كنكور را به سياهي قلم مي دهند نه به زلالي اشك...........
حسين منوري - تيرماه 1383
 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید