پيكان

و پيكان بر وزن حيران ، اندر لغت پاره اي از آهن را گويند كه بر سر چوبه تير نهند و جانبين وي به مدد آلات معده  و ادوات محده بتراشند و در چله كمان نهند و دل خصم بدان بخراشند .  
وپيكان را تعبيه چنان باشد كه در تيزي و برايي مثل است ، چنانچه نگاه ياران پري رخ در برش دل عاشقان بي مخ به پيكان مشبه است . 
دوبيتي :  
به پيكان نگاهت دل شكستي  
در ايمان به روي خلق بستي  
چو ياران رو بسوي تو نهادند   
فراري گشته بر پيكان نشستي  
و اطلاق پيكان تنها بر تير و تيغ جا رحه  نباشد ، كه پيكان در ملك عجم نام مركب ايست عجيب و مسندي غريب . چنانچه ابو قنبله سياح مراكشي در باب هشتم از رحله خود به ملك عجم آورده است : و در ايران مركبي است مركب از چهار چرخ كه بي مدد ستوران و قوت پر زوران طي طريق كند ، اين مركب كه پيكانش خوانند در ملك عجم از سگ و گربه فراوان تر و لاكن از خون انسان گران تر است .
هر چند كه عده اش در دايره حصار و حيز شمار نيايد ، قيمتش از خواهندگان دمار در آرد و اين مركب نه بسان مراكب ماچينيان است در كوچكي و ظرافت و زيبايي و لطافت مثال اقران ، و نه چونان سيارات فرنگي در بزرگي و قدرت و شتاب و سرعت حسرت دل ياران ، بلكه خود پديده ايست خارق العاده كه ايرانيان با همه معايبش چونان زر بخرند وبفروشند و باشد كه اززر نيز گراميترش دارند .
مجودالملك ابوالجواد پيكان پرست در رساله معايير الانسان في ركوب الپيكان گفته است :
لرزيدن آن بتر ز گاريست  
ياد آور عصر خر سواريست  
بوقش به مثل نعره فيل است  
دنده اش مثال دسته بيل است  
ديفرانسيلش پر از هياهو  
صوت موتورش نعره زائو  
در صيف به گرمي كباب است 
در برف بخاري اش خراب است  
القصه هزار نقص دارد  
از راكب آن پدر در آرد  
ليكن همه عيوب پيكان 
ناديده بود به ملك ايران  
چون زر بخرند و بفروشند  
از گاو نرينه شير دوشند 
و از ديگر عجايب پيكان اين باشد كه اول مركوبي است كه عمرش از راكبش نيز بيش باشد ، چنانچه در عجايب السيارات مكانيك رازقندي ، سخن از وجود پيكاني رفته است كه هفت راكب هفتاد ساله به هفت دوران به خود ديده و البته اين قول محل اختلاف است.
گويند زيادت عمر پيكان به جهت دعايي باشد كه دل شكسته مردي در حال نزع روح در حق پيكان كرد ، و اين مرد خود كسي بود كه در همه عمر به هيچ مرادي واصل و به هيچ آرزويي نايل نشده بود و او را اكبر اميال نيل به پيكان بود ، خداي تعالي نداي دل سوخته وي را بشنيد و فرشتگان را فرمود كه مرادش به انجاز رسانند .
گويند در بهشت به مرد سه پيكان دادندي ، يكي بنزي دو ديگر سوسكي و سه ديگر جوانان ، الهم احشرنا معه !
و آن دعا در زير آمد :
يارب جهان هميشه پر از بي نياز باد  
درهاي رحمتت به سوي خلق باز باد  
مرگم رسيد و صاحب پيكان نگشته ام 
اي يار زندگاني پيكان دراز باد !
و گويند هم از اين روست كه تاكنون كس را ياراي هدم آن معمل،‌كه بدان پيكان كنند نبوده،‌ والله اعلم باالقراضات!
 
حسين منوري – تيرماه 1383

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید