نام‌های ایرانی به همراه معنی | اسامی ایرانی | حرف س

نام‌های ایرانی س

سارا: خالص - زبده - شاهزاده خانم - بی غل وغش

سارک: سار کوچک، پرنده‌ای سیاه رنگ وبزرگ‌تر از گنجشک

سارنگ: نام سازی شبیه به کمانچه

ساره: خالص، بی آلایش - نامی کردی

ساسان: سوال کننده، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند

ساغر: پیاله شرابخوری، جام

سام: سیه چرده - جهان پهلوان ایرانی وجد رستم

سامان: ترتیب، نظام، زندگی

سانا: سهل و آسان

ساناز: کمیاب، نادر، زودقهر نام گلی است - اسمی ترکی است

سانیار: حامی و یار و پشتیبان - نامی کردی

ساویز: خوش اخلاق، مهربان - نامی کردی

ساهی: آسمان صاف - نامی کردی

ساینا: سیمرغ، دانا و باخرد، فرشته پیروزی، خاندانی از موبدان زردشتی

سایه: منطقه تاریک پشت هر جسم، حمایت

سپنتا: مقدس،

سپند: اسفند

سپهر: آسمان، نام فرزند کیخسرو

سپهرداد: بخشیده اسمان - داماد داریوش هخامنشی

سپیدار: درخت سفید

سپید بانو: بانوی سفید و درخشان

سپیده: سحرگاه، سپیدی چشم

ستاره: کرات آسمانی که در شب می‌درخشند

ستی: دختر، سیت

سحر: سپیده دم، بامداد، پگاه

سرافراز: سربلند، متکبر

سرمد: همیشگی. دائم.

سرور: رئیس، پیشو

سروش: شنیدن و فرمانبرداری - فرشته مظهر اطاعت

سرور: شادمانی، خوشحالی

سوبا: شناگر، فرد

سوبار: اسب سوار - لغت زند و پازند

سنبله: یک خوشه گندم

سودابه: دختر زا - سود ده

سوران: اسم شاخه اصلی زبان کردی، نام پسر

سوری: سرخ رو، نام دختر اردوان پنجم

سورن: خانواده‌ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند

سورنا: سردار دلیر و خردمند پارتی

سوزان: سوزنده، ملتهب

سوزه: سبزه، نامی کردی

سوسن: گلی به رنگهای سفید، کبود، زرد و حنایی

سوشیانت : برگزیده دینی

سومار: نام قبیله‌ای از کرده

سولان: نام گلی است، نامی کردی

سولماز: زنی که پیرو پژمرده نمی‌شود

سوگند: شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند

سها: نام ستاره ای در دب اصغر (اسم دختر)

سهراب: سرخ روی، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود

سهره: پرنده‌ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد

سهند: کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان

سهیلا: سهل، سهیل، سهیلا، بسیار آسان، بسیار روان، در اشعار به معنای نرم، ملایم و لطیف

سیامک: مجرد - نام پسر کیومرث

سیاوش: دارنده اسب سیاه، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید

سیبوبه: مانند سیب، دانشمند شهیر ایرانی، منصف الکتاب

سیروس: صورت یونانی نام کورش پادشاه مشهور ایرانی

سینا: گشایش دهنده ی دل، مرد دانشمند، نام پدر شیخ ابوعلی سینا، سینه، سوراخ کننده، کوه طور سینا

سیما: چهره . صورت، قیافه . نشان و علامتی که شناخته شود بدان خیر و شر. (غیاث اللغات ). نشان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). نشان . علامت . (منتهی الارب )

سیمدخت: دختر نقره‌ای و سفید

سیمین: نقره‌ای، سفید، روشن

سیمین دخت: دختر نقره‌ای و سفید

سیروان: نام رودی در منطقه اورامان کردستان ایران، نام کردی، پسر

سمیرا: دختر گندمگون

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library زن ایرانی سبد به سر و هیزم به سر ( تابلو

insert_link

local_library در باره معنی چند گل

insert_link

local_library باغ پیازهای ایرانی

insert_link

local_library نام های ایرانی - اسم دختر - حرف آ - 4