هاي و هوي باد



آهوان را هر نفس از تيرها فريادهاست

ليك صحرا پر ز بانگ خنده صيادهاست

 

گل بغارت رفت و چشم باغبان در خون نشست

بسكه از جور خزان بر باغها بيدادهاست

 

غنچه ها بر باد رفت و نغمه ها خاموش شد

هر پر بلبل كه بيني نقشي از آن يادهاست

 

باغبان از داغ گل در خاك شد اما هنوز

هاي هاي زاريش در هوي هوي بادهاست

 

گونه ام گلرنگ و چشمم پرده پرده غرق اشك

لب فرو بستم ولي در سينه ام فريادهاست .

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library آموزش یوگا - دنیای پر رمز و راز خواب

insert_link

local_library آموزش یوگا - یوگا و درمان سردرد

insert_link

local_library آموزش یوگا - مبحثی در شناخت تمرکز و تربی

insert_link

local_library دستورالعمل های استيل شروع ، قدمها و پرتا