فريدون توللي - بنگ

طنزيست بر تن آساني درويش نمايان...
    و بنگ بر وزن ننگ اندر لغت سياه عنصري را گويند كه از بوته شاهدانه 
تحصيل كنند ودر گليمش بپرورانند و سوده ان بر آلات دخانيه نهند و آتش كنند
 و دود آن به ريتين فرستند و جلسات در خلسات به سر آرند. مولانا مقامرالعشاير
تخته باز بنگي ميفرمايد:
سال پيشين كاشتم اندر سرا شهدانه اي
سبز شد،پر غنچه شد، پر برگ شد ،پر بار شد
نرم نرمك ريخت گلبرگش زباد مهرگان
زرد شد، پژمرده شد،افسرده شد بيمار شد
چيدم از گلدان و خوش پروردمش اندار گليم
نرم شد،خوشبوي شد ،چون طبله عطار شد
بر سر قليان نهادم پك زدم بيخود شدم
كله ام سنگين شد و چشمم ز مستي تار شد
پيش چشمم كوزه قليان بطرزي بس شگفت
گنده شد پف كرد خم شد خمره خمار شد
دامن پر چين يارم از عقب بي انتظار
دنبه شد پر پشم شد پر گوشت شد پروار شد
جلد عينك نرم نرمك بر جهيد از جاي خويش
موش شد خرگوش شد قورباغه شد كفتار شد
چوب كبريتي كه دستم بود از بهر خلال
تركه شد تير بنا شد كنده اشجار شد
بي بي پاسور با صد ناز و چشمك جان گرفت 
شيخ شد عمامه سر شد صاحب دستار شد
دخترم آمد كه تا آتش به آتشدان كند
مرد شد پر شد سبيلش مخلص سركار شد
هيچ كافر اندر ان حالت كه من بودم مباد
 هر كه بنگي گشت چون من روزگارش زار شد....
التفاصيل - فريدون توللي ـ تهران ـ بهار 1348

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید

مطالب مشابه

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت چهارم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت سوم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت دوم

insert_link

local_library آموزش فال قهوه - قسمت اول