تنفس اساس مدیتیشن است

تنفس اساس مدیتیشن است   

من همیشه متوجه شدم که ذهن از ماده نیرومندتر است. مونیر بوتی که من در ۱۳ سالگی‌اش با او آشنا شدم، با پسران همسن خودش شروع کرد. مونیر در کار رزمی موآی‌تای مستعدترین فرد نبود. او اندامی لاغر و نحیف داشت و خواندن و نوشتن را به خوبی نمی‌دانست.  
  
  
 
گیوم کرنر، قهرمان جهان موآی‌تا

من همیشه متوجه شدم که ذهن از ماده نیرومندتر است. مونیر بوتی که من در ۱۳ سالگی‌اش با او آشنا شدم، با پسران همسن خودش شروع کرد. مونیر در کار رزمی موآی‌تای مستعدترین فرد نبود. او اندامی لاغر و نحیف داشت و خواندن و نوشتن را به خوبی نمی‌دانست.

 

مونیر چپ و راست را اشتباه می‌گرفت و گاهی اوقات لازم بود که من یک تکنیک را چهار بار تکرار کنم تا او یاد بگیرد، در حالی‌که یک جوان دیگر تکنیک را تقریباً همان لحظه فرا می‌گرفت.Image اما نیروی  برتر، ذهن است زیرا من می‌دیدم که مونیر خود را متعهد کرده که به طور منظم سر تمرینات حاضر باشد. وقتی چیزی را از او می‌خواستم به آن توجه می‌کرد و آن را به کار می‌بست.

 

 

در آن‌جا من متوجه شدم که او ذهن یک قهرمان را دارد. وقتی او دچار مشکل می‌شد، به زحمت می‌توانستیم آن را در چهره‌اش بخوانیم. ذهن او احساسش را کنترل می‌کرد. وقتی من با تمرینات بسیار سخت، او را در رنج و زحمت می‌انداختم، او نهایت سعی خود را می‌کرد. اما روی چهره‌اش چیزی دیده نمی‌شد. من می‌دانستم که می‌توانم به‌تدریج نقص‌های مونیر را برطرف کنم.

 

اغلب در یک ورزش مبارزه‌ای، فردی که رشته ورزشی را با یک ضعف جسمانی شروع می‌کند یا کمی دست و پا چلفتی است یا لاغر و نحیف هست، همان کسی است که کار می‌کند و به روحیه و ذهن خوبی دست پیدا می‌کند.

 

من در شروع فعالیتم، با استادم پود پات‌نوی (یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان تایلندی در تاریخ موآی‌تای) روی تنفس خیلی کار کردیم. در ابتدا وقتی من کیک‌های متوسط یا ضربات زانو را وارد می‌کردم، دوست داشتم که این کار را در سکوت و با حبس کردن نفس انجام دهم. مربی من به من فهماند که فریادهائی که در طی تمرینات می‌شنویم فقط برای ایجاد سر و صدا نیستند. آنها نیروی ضربه‌ای را که آزاد شده بود همراهی می‌کردند. وقتی با حبس کردن نفس ضربه می‌زنیم نتیجه چیز دیگری می‌شود.

 

علاوه بر آن باید بدانیم که در موآی‌تای که شدیداً تحت تأثیر سنت بودائی است، تنفس خیلی مهم است. تنفس، اساس مدیتیشن در نزد بودائیست‌ها می‌باشد. دم، نمایان‌گر تولد و بازدم، نمایان‌گر پایان و مرگ است.

بنابراین آنها یک مهارت اجدادی در زمینه تنفس دارند. پود پات‌نوی باعث شد من از طریق تنفس، روی بازیابی نیرو خیلی کار کنم.

 

هنگامی که من در وسط مبارزه یک دقیقه استراحت داشتم، تمایل داشتم که با دهان کاملاً باز دم و بازدم را انجام دهم. در این زمینه با من کار کردند و هنگامی که راند به پایان می‌رسید، قبل از نشستن می‌بایست سه نفس طولانی و عمیق از طریق بینی بکشم، نه از دهان.

 

هنگامی که شما نفس نفس می‌زنید این کار خیلی سخت است. می‌بایست این کار را با صرف وقت و کم‌کم انجام داد تا آن‌که آخرین بازدم در زیر ناف جای گیرد. پس از آن، من می‌توانستم روی چهار پایه‌ام بنشینم. با این کار من توانستم مشکل تنفسی‌ام را حل کنم. من اعتماد به نفس کسب کردم و توانستم کارائی تنفس و هم‌چنین انرژی درونی‌ را لمس کنم.“ 

 

منبع : مجله رزم آور

 

قانون کارما (از هر دست بدهی از همان دست می گیری)

قانون کارما (از هر دست بدهی از همان دست می گیری)


قانون علت و اثر، عمل و عكس‌العمل ، عدالت، كيفر، پاداش ، كه در مورد جهان‌هاي پايين يا رواني صدق مي‌كند، مناطق فيزيكي، اثيري، علي، ذهني و اتري، قانون موازنه هستي كه تحت فرمان ارتعاشات است، جريان به داخل و خارج، مبحث ارتعاشات.

 

يكي از دوازده قانوني كه عوالم را باقي نگه مي‌دارد. جهاني بودن قانون كارما يكي از عوامل اصلي پيوستگي حيات است. و اين پيوستگي حيات نه تنها مربوط به انسان بلكه حيوانات، گياهان و معدنيات نيز مي‌شود . همگي اينها يك خانواده بزرگ را تشكيل مي‌دهد كه تاريخچه و كارمايي غير قابل تفكيك دارد.

 

روي هم رفته خانواده‌اي را كه روح در منطقه فيزيكي بر مي‌گزيند، بر عهده خداوندگار كارما ست ، نه خود فرد. درست مانند نگهباني كه به عنوان امين جهت مراقبت از طفلي معين شده است، او نيز براي روح خانواده‌اي را بر مي‌گزيند تا بهترين شرايط تحولات معنوي را در آن تجربه كند. او در اين انتخاب، به هيچ عنوان اجازه ندارد احساسات و حقوق فرضي از جانب فرد را در نظر بگيريد. از ديد او، تعيين جايگاه امري بسيار ساده است.

 

قانون كارما كه چنين ابزاري را مهيا مي‌سازد، يك اصل است و بايد مورد اطاعت واقع شود.سرنوشت، شرايط تولد فرد را رقم مي‌زند. بيشتر آنچه كه فرد پس از آن عمل مي‌كند. براساس اراده آزادش است و اين اراده آزاد ممكن است بر تقدير غالب شود ولي اولين كاري كه فرد مي‌كند بيدار ساختن استعداد‌هاي خلاقي است كه از طريق آنها مي تواند زندگي مادي و معنوي خود را به درستي شكل بخشد.

 

در مجموع تقدير حاكم بر شرايط فرد است، آزادي در اراده به او حق انتخاب حركت در اين مسير تقديري و يا رفتن به وراي آنرا مي‌دهد . به سادگي مي‌توان گفت كه چيزي به خشم بي‌غرض يا عادلانه وجود ندارد، که تفاوتي ما بين خشم بنابر دليلي و يا خشم بدون دليل قايل نمي‌شود. براساس قانون كارما، هرگاه عدم تعادلي در عواطف رخ دهد، به طور منصفانه‌اي عدالت را اجرا و تقسيم مي‌دارد .

 

افرادي كه درمانگري معنوي مي‌كنند، ممكن است به دليل قانون كارما كه تعجيلي ندارد، چندين سال را به خوبي سپري سازند. روح جمعي وقت بسيار دارد، و در جمع آوري بدهي‌هايي كه فرد بوجود آورده است، هيچ عجله‌اي ندارد، يك درمانگر رواني ممكن است براي ده، بيست يا حتي چهل‌سال هم اوضاعش روبراه باشد، ولي بطور ناگهاني سلامتي‌اش به خطر مي‌افتد، كار ما به آخر رسيده است و بايد بدهي ها پرداخت شود.

او نمي‌داند چه اتفاقي رخ مي‌دهد كه مي‌تواند همه كس را درمان كند به غير از خودش. بيشتر از همه اينكه نمي‌داند چرا اين اتفاق رخ داده است. او به هيچ وجه درك نمي‌كند كه قوانين روح را زير پا گذاشته است. هر چقدر در سطح آگاهيتان بالاتر رويد بازتاب اعمالتان سريعتر مي‌گردد. در انجيل سنت پل، از قانون كارما اين گونه نام برده است: "انسان هر چقدر بكارد ، همان قدر برداشت مي‌كند"

پيش از قدم گذاشتن در مسير معنوي، شما در حال باز پس‌دادن بدهي‌هاي مربوط به يكي دو زندگي پيش از اين خواهید بود به طوري كه نمي‌توانيد ارتباطي بين اشتباهات گذشته و تاوان‌هاي اين زندگي برقرار كنيد. طي حركت در مسير معنوي، هرچه قدر كه بالاتر مي‌رويد، اين باز پرداخت‌ها سريع‌تر رخ مي‌دهد، اگر عملي انجام دهيد كه مابين شخص ديگري و ادراك خداوند قرار گيرد، بلافاصله مي‌فهميد كه يكي از قوانين معنوي را زير پا گذاشته‌ايد.

 

گاهي اوقات در يك هفته، چند دقيقه يا حتي چند ثانيه به سوي شما بر مي‌گردد به قدري سريع رخ مي‌دهد كه مي‌گوييد: آه اين رنج نتيجه عدم ادراك آن قانون معنوي است. براي فردي كه به مراتب بالاي آگاهي دست نيافته باشد، قانون كارما به سرعت بسوي او بر نمي‌گردد هر چقدر در هوشياري خود بالاتر رويد، اين قانون سريعتر عمل مي‌كند.

اين مورد از جهتي خوب است و از جهتي بد، از اين جهت خوب است كه به محض اينكه به كسي كلك بزنيد، اين قانــون بر مي‌انگيزد و سريعتر از اين كارما خلاص مي‌شويد. هر چقدر بالاتر مي‌رويد مسير باريك و ظريف‌تر مي‌گردد، برخي آنرا لبه تيغ مي‌نامند. افرادي كه اعتنايي به اين قانون معنوي نمي‌كنند ممكن است، در حال آموزش زندگي به همان شكلي كه هست باشند و آنرا در دزدي و كلك و خوشگذراني مي‌يابد.

 

گاهي اوقات اين قانون مطالباتش را براي دو، ده ، بيست يا سي سال، طلب نمي‌كند يا حتي تا زندگي بعدي. هرگاه اين بدهي‌ها به محض زير پا گذاشتن قانون معنوي، سر‌نمي‌رسند، فرد تصور مي‌كند از پرداخت بدهي‌ها معاف است ولي در ازاي هر عمل ما يك سكه واقعي بايد پرداخت شود. من قادرم بعضي از موانع را براي شما بردارم ولي همه آنها را بر نمي‌دارم. بدهي كه جهت پرداخت به خداوند، به وجود آمده است، بايد توسط همان شخصي كه مسبب آن مي‌باشد پرداخت شود.

 

قانون حيات اين است : "انسان هر چقدر بكارد، همانقدر برداشت مي‌كند" .  يكي از مزاياي راه "اک" اين است كه عمده كارماي ما مي‌تواند به جاي اين منطقه در مناطق دروني تسويه شود. اگر ما بدهي‌هايي به وجود آورده‌ايم، بايد آنها را به خداوند بپردازيم ولي در مسير "اك" اين امكان را داريم كه در منطقه فيزيكي تسويه حساب نكني و در مراحل رويا و مناطق دروني اين كار صورت گيرد.

 

به ما چنين القاء شده است كه هر آنچه انجام دهيم حتي اگر اشتباه باشد، خداوندي ما را مورد عفو قرار مي‌دهد. بعضي از آدم‌ها فكر مي‌كنند تنها كاري كه مي‌توانند انجام دهند، فقط درخواست كردن است. آنها تصور مي‌كنند مي‌توانند به ديگران توصيه‌هايي كنند كه زندگي‌هايشان بر بياد برود و فقط بايد به اين خاطر از خداوند طلب آمرزش كنند درنتيجه همه چيز فراموش خواهد شد.

 

متاسفانه اين افراد از قانون معنوي اطلاعي ندارند ، سنت‌پل گفته است: "انسان هر چه بكارد همان را برداشت مي‌كند" .

شما مي‌توانيدخودتان را گول بزنيد. انسان مي‌تواند غذا‌هاي عوضي تناول كند. ولي بالاخره بر او تاثير مي‌گذارد و استدلالش اين است كه مي‌تواند به پزشك مراجعه كند و يا از خداوند درخواست درمان كند. اگر دعايش مستجاب نشود، مي‌گويد خدا مرا درمان نكرد، پس خداوند چنين اعتقاداتي نبايد واقعي باشد، درحقيقت او خود را بدهكار روح كرده است و شخصا بايد اين بدهي را باز پس دهد. هيچ كس نمي‌تواند به او كمك كند ، مگر خودش . 

کودک درون

کودک درون


کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم  درون ما کاهش می یابد.

در مقاله قبل به توضیح در باره شیوه های عملکرد افراد در سه سطح والد، بالغ، و کودک پرداختیم، ویزگی های کودک درون و نیاز های او را بررسی کردیم و طریقه شناخت آن را در مواقع مختلف زندگی ذکر نمودیم. در ادامه چگونگی مراقبت و پرورش مناسب او را شرح می دهیم.


 

کودک درونتان علاقه‌مند به شنیدن چه چیزهایی است؟

او مایل است که به او بگویید:

دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همان‌طور که هستی می‌پذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی

متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آن‌طور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، می‌توانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت می‌خواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.

 

پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون

وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواسته‌ها و نیازهای کودک درون را سرکوب می‌کنید، در معرض خطرات زیر قرار می‌گیرید:

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.

- هرگز یاد نمی‌گیرید چگونه آرام باشید و استرس‌های خود را کنترل کنید.

- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه می‌کنید و  از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمی‌برید.

- نسبت به افرادی که از زندگی لذت می‌برند، بدبین می‌شوید.

- از صمیمی شدن با دیگران می‌ترسید، منزوی می‌شویدو می‌ترسید که در ارتباط با مردم بی‌کفایت ارزیابی شوید.


 

مراحل شفای کودک درون

مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشم‌هایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال (3 تا 8 ساله) مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنش‌های کودکانه خود دقت کنید.

- خودتان را با هم بازی‌هایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت می‌برید.

- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار می‌کنید.

 

گر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.

مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسش‌های زیر پاسخ دهید:

الف) کودک درونتان را چگونه وصف می‌کنید؟

ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟

ج) چگونه می‌توانید  پیام‌های مثبت را به او انتقال دهید؟

د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟

مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامه‌ریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آماده‌اید. سه فعالیت زیر می‌تواند در برنامه‌ریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.

فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.
چشم‌هایتان را به روی زیبایی‌های طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حس‌هایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.

برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادی‌آور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.
شادی کودکانه

فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گام‌هایی بردارید:

 احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.

یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف می‌کند.

آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه می‌کنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.

فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.

سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان»  خود را رها سازد.

سعی نکنید حالت‌ها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.

بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.

برای خودتان چشن تولد بگیرید.

 

در مجموع، همه فعالیت‌های ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش‌ نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد.

به‌علاوه زخم‌های احساسی شما زودتر بهبود می‌یابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتی‌های جسمانی، شما را ترک خواهند کرد.

 

منبع: ماهنامه آموزشی اطلاع رسانی کودک