من کافی هستم!

من کافی هستم!

به خودتان خاطر نشان کنید که خداوند شما را با عشق کامل که تغییر ناپذیر است آفریده است.بدن و ذهن شما تغییر میکند.شما نه بدن و نه ذهن هستید.شما به صورت روح که عشق خالص است آفریده شده اید و این همان نقطه ایست که میخواهید بر آن متمرکز شوید.
 
 
 
 
پیوسته به یاد آورید که آفریده خدا و ورای جهان پدیدار شده هستید و هیچ ترسی ندارید.خودتان را ببخشید و به بازگشت عشق به زندگیتان خوشامد بگویید.بیشتر مهربانی های افراد را در نظر بگیرید و نه اشتباهات  آنها را.
 
 
 
 
این همان حضور دوست داشتنی شماست.ما همه خوب و فروتن و دوست داشتنی هستیم که گه گاه دچار گمراهی می گردیم.وقتی خوبی دیگران را ببینید و در ذهن بسپارید از خود والاتر خویش عمل کرده اید که این موجب از بین رفتن خشم و ترس میگردد.
 
 
 
 
به خودتان یاد آوری کنید که برای بخشیدن زیاد دارید و این بخشش بسیار با ارزش و گرانبهاست.شما در درون خود همان نیرویی را دارید که زمین و سیارات را میچرخاند و موجب جوانه زدن دانه ها و شکفتن گلها میشود.
 
 
 
 
هر نفر خدای مخصوصی ندارد بلکه یک شعور کیهانی در وجود همه جاریست.این نیروی عشق است.هر وقت در مورد الهی بودن خودتان دچار شک و تردید شدید آن را به خودتان یاد آوری کنید.و به خودتان یاد آوری کنید که همان نیرویی که در مسیح و بودا بود در شما هم وجود دارد.Image
 
 
 
 
به دیگران نشان دهید که دشنام دادن بی معناست.انرژی خود را بر سر بحث با دیگران هدر ندهید.هر وقت دیگران بحث را شروع کردند شما شرکت نکنید..بدانید که شما از تاریکی به نور بازگشته اید..اگر دیگران به احساس گناه ادامه دادند شما چنین نکنید.
 
 
 
 
 
 
 
بپذیرید که شما نمی ترسیدو با صدای بلند تکرار کنید که من کافی هستم!..لازم نیست چیزی را ثابت کنید..لازم نیست آنچه نیستید باشید.لازم نیست با ترسیدن از خود واقعی دور شوید..گذشته شما بهبود نخواهد یافت پس آن را رها کنید. 

بگذارید افکار شما در عشق بمانند و اعمال شما از این عشق جان بگیرند.این تشخیص مسیر مقدس شماست.شما واقعا میتوانید که ترس و تردید را رها کنید.آزادی از این بزرگتر وجود نخواهد داشت.! (وین دایر)  

راه هایی برای کنترل خشم!

 

خشم

 

خشم پلی است بین هر دو نوع پرخاشگری فیزیکی و کلامی و خصومت ، از این رو اگر بخواهیم پرخاشگری و خصومت را کم کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم.

مطالب زیادی در باره ی نحوه ی کنار آمدن با اضطراب و افسردگی نوشته شده است. اما در باره ی کنار آمدن با خشم مطالب کمی نوشته شده است، زیرا ما غالباً خشم را چیزی می دانیم که قادر به کنترل آن نیستیم یا نباید آن‌را کنترل کنیم.

خشم اگر به درستی مهار نشود ممکن است تبدیل به هیجان بسیار مخربی شود. اگر خشم به درون فرد رخنه کند ممکن است به مشکلات فیزیکی مانند تنش مفرط منجر شود. از طرف دیگر ، اگر بروز داده شود ، غالباً کار را بدتر می کند ، شواهد کمی وجود دارد دال بر این که بروز دادن خشم روش خوبی برای کم توان کردن انرژی آن است.

بسیاری از افرادی که خشم خود را بروز می دهند ، از دست دادن کنترل و شرمساری را تجربه می کنند.

اگر بخواهیم پرخاشگری و خصومت را کم کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم. 

 

حالا برای کنترل خشم چند پیشنهاد ارائه می شود:

1- به دنبال توضیح دیگری بگردید.

وقتی که کسی از ما انتقاد می کند یا به گونه ای عمل می کند که به هنجارها یا انتظارات ما بی حرمتی می شود ، اImageین امکان وجود دارد که حواسش پرت باشد یا دچار فشار عصبی روحی باشد.

یک روز که رانندگی می کردم، ماشینی از چراغ قرمز عبور کرد و مرا مجبور ساخت که با کوبیدن پایم روی پدال فوری ترمز کنم. در این تصادف جلو ماشین من آسیب دید. مایه تعجب نیست که من خشمگین شوم. اما وقتی راننده عذرخواهی کرد و توضیح داد که تازه از بیماری سرطان همسرش اطلاع پیدا کرده ، خشم من سریعا فروکش کرد.

 

2- حواس خود را به چیز دیگر معطوف کنید.

یکی از بهترین راه ها برای کاهش خشم اشتغال به برخی فعالیت ها ی جذاب است. برخی از افراد کارهای ورزشی انجام می دهند ، برخی دیگر مطالعه می کنند یا تلویزیون تماشا می کنند و برخی به سرگرمی های مورد علاقه ی خود می پردازند.

 

3- شوخی و مزاح کنید.

شوخی طریقی است برای بازسازی موقعیتی برای یافتن ناهمخوانی یا امر محال در آن.

شوخی کردن خشم را کاهش می دهد ، زیرا شوخی با خشم مغایرت دارد. یاد گرفتن اینکه به واکنش های مان بخندیم نه تنها به ما کمک می کند که خشم خود را کاهش دهیم.

بلکه به ما کمک می کند با دیگران ارتباط بر قرار کنیم و نشان دهیم که نسبت به نامناسب بودن واکنش های مان آگاهیم.
هرگاه به آنچه موجب خشم شما می شود پی ببرید، می توانید برای کنار آمدن با چنین موقعیت هایی برنامه ریزی کنید.

 

4- ببینید چه چیز خشم شما را برمی انگیزاند.

خاطرات مربوط به خشم خود را یاد داشت کنید ، به این وسیله می توانید بفهمید که چه موقعیت هایی شما را خشمگین می کند. برای مثال، انتقاد موجب خشمگین شدن برخی از افراد می شود.

و رفتار های خاصی عده دیگری از افراد را خشمگین می کند. هرگاه به آنچه موجب خشم شما می شود پی ببرید، می توانید برای کنار آمدن با چنین موقعیت هایی برنامه ریزی کنید.

خوشه‌های خشم را بچین !!

 

5- با خودتان گفت وگو کنید.

بسیاری از مردم با خودشان گفت وگو می کنند. گفت وگو با خود موجب کاهش خشم در بعضی از افراد می شود ، ولی در برخی دیگر از افراد موجب افزایش یا پایداری خشم می شود.

بعداز طلاق، زوجین ممکن است سال ها نسبت به یکدیگر خشمگین باشند. آنها ممکن است بر سر هر چیزی دعوا داشته باشند ، مثلاً یکی از طرفین رفتاری داشته و طرف دیگر هنوز به دنبال این است که از او عذرخواهی شود زیرا استحقاق آن را دارد.

 

6- بپذیرد که زندگی همیشه منصفانه نیست.

تا وقتی که نپذیریم جهان بی عیب و نقص نیست ، نسبت به همه چیز و همه کس خشمگین می شویم. با برخورد بی ادبانه ای روبه رو شده ایم، به یک میهمانی دعوت نشده ایم یا لاستیک ماشین مان صاف است.

اینکه خشمگین بشویم یا نشویم می تواند یک تصمیم باشد که می توانیم آن را آگاهانه یا ناآگاهانه یاد بگیریم، ما می توانیم به اینکه گاهی جهان غیرمنصفانه است ، خو بگیریم.

بیشتر ما علاقه به سازش نداریم ، اما وقتی یاد بگیریم که سازش بهتر از خشم طولانی مدت است، می توانیم برای هنر ظریف سازش، در مقام وسیله ای برای داشتن یک زندگی ساده تر، ارزش قایل شویم.

 

7- یاد بگیرید که مذاکره  کنید.

خشم معمولا با تعارض همراه است. یکی ازراه های کاهش خشم شرکت در گفت و گو است. گفت و گو ما را قادرمی سازد تا از نظریات طرف مقابل در مورد موقعیت آگاه شویم. گفت و گو شرایطی برای مذاکره و یافتن راه حل یا سازش فراهم می کند.

بیشتر ما علاقه به سازش نداریم ، اما وقتی یاد بگیریم که سازش بهتر از خشم طولانی مدت است، می توانیم برای هنر ظریف سازش، در مقام وسیله ای برای داشتن یک زندگی ساده تر، ارزش قایل شویم. 

 

منبع : کتاب انگیزش وهیجان (رابرت فرانکن) - با تغییر و تلخیص 

 

تنفس اساس مدیتیشن است

تنفس اساس مدیتیشن است   

من همیشه متوجه شدم که ذهن از ماده نیرومندتر است. مونیر بوتی که من در ۱۳ سالگی‌اش با او آشنا شدم، با پسران همسن خودش شروع کرد. مونیر در کار رزمی موآی‌تای مستعدترین فرد نبود. او اندامی لاغر و نحیف داشت و خواندن و نوشتن را به خوبی نمی‌دانست.  
  
  
 
گیوم کرنر، قهرمان جهان موآی‌تا

من همیشه متوجه شدم که ذهن از ماده نیرومندتر است. مونیر بوتی که من در ۱۳ سالگی‌اش با او آشنا شدم، با پسران همسن خودش شروع کرد. مونیر در کار رزمی موآی‌تای مستعدترین فرد نبود. او اندامی لاغر و نحیف داشت و خواندن و نوشتن را به خوبی نمی‌دانست.

 

مونیر چپ و راست را اشتباه می‌گرفت و گاهی اوقات لازم بود که من یک تکنیک را چهار بار تکرار کنم تا او یاد بگیرد، در حالی‌که یک جوان دیگر تکنیک را تقریباً همان لحظه فرا می‌گرفت.Image اما نیروی  برتر، ذهن است زیرا من می‌دیدم که مونیر خود را متعهد کرده که به طور منظم سر تمرینات حاضر باشد. وقتی چیزی را از او می‌خواستم به آن توجه می‌کرد و آن را به کار می‌بست.

 

 

در آن‌جا من متوجه شدم که او ذهن یک قهرمان را دارد. وقتی او دچار مشکل می‌شد، به زحمت می‌توانستیم آن را در چهره‌اش بخوانیم. ذهن او احساسش را کنترل می‌کرد. وقتی من با تمرینات بسیار سخت، او را در رنج و زحمت می‌انداختم، او نهایت سعی خود را می‌کرد. اما روی چهره‌اش چیزی دیده نمی‌شد. من می‌دانستم که می‌توانم به‌تدریج نقص‌های مونیر را برطرف کنم.

 

اغلب در یک ورزش مبارزه‌ای، فردی که رشته ورزشی را با یک ضعف جسمانی شروع می‌کند یا کمی دست و پا چلفتی است یا لاغر و نحیف هست، همان کسی است که کار می‌کند و به روحیه و ذهن خوبی دست پیدا می‌کند.

 

من در شروع فعالیتم، با استادم پود پات‌نوی (یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان تایلندی در تاریخ موآی‌تای) روی تنفس خیلی کار کردیم. در ابتدا وقتی من کیک‌های متوسط یا ضربات زانو را وارد می‌کردم، دوست داشتم که این کار را در سکوت و با حبس کردن نفس انجام دهم. مربی من به من فهماند که فریادهائی که در طی تمرینات می‌شنویم فقط برای ایجاد سر و صدا نیستند. آنها نیروی ضربه‌ای را که آزاد شده بود همراهی می‌کردند. وقتی با حبس کردن نفس ضربه می‌زنیم نتیجه چیز دیگری می‌شود.

 

علاوه بر آن باید بدانیم که در موآی‌تای که شدیداً تحت تأثیر سنت بودائی است، تنفس خیلی مهم است. تنفس، اساس مدیتیشن در نزد بودائیست‌ها می‌باشد. دم، نمایان‌گر تولد و بازدم، نمایان‌گر پایان و مرگ است.

بنابراین آنها یک مهارت اجدادی در زمینه تنفس دارند. پود پات‌نوی باعث شد من از طریق تنفس، روی بازیابی نیرو خیلی کار کنم.

 

هنگامی که من در وسط مبارزه یک دقیقه استراحت داشتم، تمایل داشتم که با دهان کاملاً باز دم و بازدم را انجام دهم. در این زمینه با من کار کردند و هنگامی که راند به پایان می‌رسید، قبل از نشستن می‌بایست سه نفس طولانی و عمیق از طریق بینی بکشم، نه از دهان.

 

هنگامی که شما نفس نفس می‌زنید این کار خیلی سخت است. می‌بایست این کار را با صرف وقت و کم‌کم انجام داد تا آن‌که آخرین بازدم در زیر ناف جای گیرد. پس از آن، من می‌توانستم روی چهار پایه‌ام بنشینم. با این کار من توانستم مشکل تنفسی‌ام را حل کنم. من اعتماد به نفس کسب کردم و توانستم کارائی تنفس و هم‌چنین انرژی درونی‌ را لمس کنم.“ 

 

منبع : مجله رزم آور