مصطفي زماني (يوزارسيف)

 

 

هفته‌هاي اخير سريال حضرت يوسف در حال پخش شدن است، سريالي كه مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است؛ فيلمي كه در آن، «زليخا» عاشق حضرت يوسف مي‌شود. در اينجا قصد داريم با بازيگر نقش حضرت يوسف در جواني مصاحبه‌اي داشته باشم.

او خيلي اتفاقي گذارش به شهر پر وسوسه و خيال‌انگيز سينما افتاده و هنوز روزهاي دوست‌داشتني و دشوار شهرت براي او از راه نرسيده است؛ به همين خاطر مي‌شود هر جايي نشست و با او از يوسفي حرف زد كه به قول خودش هيچ شباهتي به آن كه حالا مي‌بينيم ندارد؛ گويا مو و چشم‌هاي رنگي‌اش را تيره كرده‌اند، مي‌گويد: زيبايي را گرفته‌اند تا معصوميت ببخشند.

دلش نمي‌خواهد او را از گروه همان چشم رنگي‌هايي ببينيم كه راه دشوار سينما را به خاطر زيبايي چهره‌شان يك شبه پيموده‌اند. مي‌گويد: به ضابطه معتقد است و بيش از آن به سرنوشت.
ما هم نمي‌خواهيم مثل برخي منتقدان كه او را نابازيگر شهرستاني معرفي كرده و [به قول خود زماني] با سليقه‌اي عمل كردن كينه خود را دردل او نشانده‌اند، بازيگري‌اش را به بوته‌ نقد بكشانيم.

«مصطفي زماني» متولد سال 1361 و دانشجوي رشته مديريت است و براي ايفاي اين نقش آموزش‌هاي مختلفي را ديده و با حضور در كلاس‌هاي ورزشي و بدن‌سازي فيزيك خود را به اين نقش نزديك كرده است.
از بين چند كانديدا انتخاب شديد؟
اطلاع داشتم براي نقش يوسف تست مي‌گيرند. حتي يك بار از جلوي دفتر اين پروژه رد شدم، اما نرفتم تست بدهم.

هفته بعد يكي از دوستانم عكس مرا به آقاي سلحشور نشان داده بود و با پيشنهاد او 7 ارديبهشت 83 اولين تست را دادم و 3 روز بعد دو تا از سكانس‌هاي سريال را از من تست گرفتند كه بعدها فهميدم سخت‌ترين سكانس‌ها بوده است.

پس از يك ماه، تست گريم دادم بعد با من قرارداد بستند با اين شرط كه اگر كانديداي بهتري پيدا شد، با نظر كارگردان من كنار بروم. تا آنجا كه اطلاع دارم از حدود سه هزار نفر تست گرفتند و زماني که من را انتخاب كردند، گفتند تنها كانديدايي هستي كه روي آن اتفاق نظر دارند.

از تاريخ عقد قرارداد يعني تيرماه 83 تا شروع فيلمبرداري در اوايل بهمن همان سال، شرايط بسيار سختي داشتم. برخي عوامل اصلي كار سعي در انتخاب يكي از بازيگران حرفه‌اي داشتند؛ حتي مدتي دنبال يك بازيگر خارجي گشتند. ولي همه ما مي‌دانيم كه تجربه ساخت فيلم «مصائب مسيح» توسط مل گيبسون ثابت كرد ايفاگر نقش پيامبر بايد يك بازيگر ناشناخته باشد. آدمي كه روي او ذهنيت خاصي وجود ندارد. به هرحال از آنجا كه بازيگري براي من آنقدر اهميت نداشت كه به خاطر آن از همه چيز بگذرم، با همه اينها كنار آمدم. من به مفهوم واقعي عاشق بازيگري و شهرت نبودم، به هرحال يا بازي مي‌كردم يا نمي‌كردم.
با جلساتي كه گذاشتند و حمايت‌هاي آقاي سلحشور رفتم جلوي دوربين پس از يك هفته هم بازيگر ثابت اين نقش شدم. الان هم حدود يك سال است كار مي‌كنم.

از نظرخودتان هم بهترين گزينه بوديد؟
من حس مي‌كنم اين نقش نياز به كسي دارد كه بدون توجه به دوربين و عوامل پشت صحنه حرف بزند كه اين كارسختي است.

آنهايي كه حرفه‌اي هستند ناخودآگاه مجبورند به اين چيزها توجه كنند؛ صحنه‌هايي بود كه احساس مي‌كردم فقط بايد با دلم حرف بزنم. خيلي جاها من اصلاً به كاراكتر فكر نمي‌كردم. او را بازي نمي‌كردم، خودم بودم. حس مي‌كنم براي اين كار نياز به آن داريم كه درونمان را قوي كرده باشيم و من اين كار را پيشتر انجام داده بودم. شايد به خاطر نوع زندگي‌اي كه خداوند برايم رقم زده است. البته به نظر من يك بازيگر حرفه‌اي نمي‌تواند اين نقش را براي مردم ارائه كند. من براي مردم بازي مي‌كنم...

فكر مي‌كنيد چهره‌تان چه ويژگي خاصي براي ايفاي اين نقش داشته است؟
قضيه يوسف يك قضيه باطني است. زيبايي ظاهري با توجه به زاويه ديد مردم تغيير پيدا مي‌كند. پس مطلق بودن را بايد در اين زمينه كنار گذاشت و ديگر اين كه بعضي چهره‌ها هستند كه بدون داشتن زيبايي ظاهري صميميت دارند. آدمها با آنها احساس نزديكي مي‌كند و اين به انسانيت آدم‌ها بر مي‌گردد. فكر مي‌كنم كارگردان بيشتر دنبال همين بوده است كه از اين نظر تا حدودي به خودم مطمئن هستم، به اضافه يك زيبايي ظاهري كه البته در گريم بسياري از جذابيت‌هاي چهره پوشانده شده است...

معمولاً كارگردان در تمام جزئيات شما را راهنمايي مي‌كند يا ايده‌هاي خودتان را هم به كار مي‌گيريد؟
آقاي سلحشور معتقدند كار بايد براساس ديد كارگردان پيش برود نه بازيگر. الان متأسفانه در سينماي ما اغلب بازيگران دوست ندارند كسي به آنها بگويد كه مثلاً اين صحنه را اين طوري بازي كن. شايد ما قادرباشيم بازي بسيار قوي هم ارائه كنيم، گاه لازم است به خاطر ساير بازيگران سطح بازي‌ها يكدست شود. ولي بسياري از بازيگران راضي به اين كار نمي‌شوند... من فقط بايد نقش كسي را بازي كنم كه در بالاترين مراتب انسانيت قرار دارد، از جهاتي حائز اهميت است. هر چند شايد به خاطر نبود يك الگوي خاص كسي نمي‌تواند انتقادي به نقش وارد كند؛ همين موضوع مسئوليت مرا سنگين‌تر مي‌كند...اما اين طور هم نيست كه ايده‌هاي ما را ناديده بگيرند.

با اشاره‌اي كه به نقش يوسف به خاطر نداشتن الگوي زنده و مشخص كرديد، به نظر مي‌رسد ترسيم پرقدرت اين نقش كار ساده‌اي نيست؟
نقش يوسف را واقعاً يك آدم درد كشيده بايد بازي كند. من به جرأت مي‌توانم بگويم در صحنه‌هاي زندان 70 درصد خودم را بازي كردم...

چند بار فيلمنامه را خوانده‌ايد؟
حدود 13 بار.

در اين زمينه مطالعه ديني هم داشتيد؟
مطالعه ديني زيادي نداشتم. اما كتاب‌هاي مختلفي خواندم از جمله خود قرآن. از طرفي فيلمنامه براساس شرايط نوشته مي‌شود نه واقعيت. بين آنچه در فيلمنامه هست و آنچه ممكن است با مطالعه عميق به دست بيايد، گاه دوگانگي وجود دارد كه عوض كردنش سخت است. واقعيت گاه باورپذير نيست...

پيش از شروع فيلمبرداري چقدر تمرين داشتيد؟
درمدت 6 ماه قبل از فيلمبرداري، دو تا معلم بازيگري و يك مربي سواركاري به صورت خصوصي داشتم. آقاي داوود دانشور يكي از استادان بازيگري‌ام بود كه من آشنايي با تئوري سينما را مديون او هستم. شمشيربازي را هم با خود كارگردان تمرين كرديم.

اولين صحنه‌اي كه بازي كرديد كدام صحنه بود؟
اولين صحنه داخلي زندان بود كه خبري براي من مي‌آورند مبني براين كه زليخا دستور داده شما را شكنجه كنند؛ اين اولين پلاني بود كه بازي كردم.

در اين مدت با عوامل مشكلي نداشته‌ايد؟
بعضي‌ها بودند كه الان نيستند و خيلي دلشان نمي‌خواست كه من اين نقش را بازي كنم؛ آنها اغلب سينمايي بودند. البته من اوايل آدم بسيار خشكي بودم. فكر مي‌كردم اگر روابطم بيش از يك سلام و عليك باشد ممكن است اين تصور پيش بيايد كه به خاطر گرفتن نقش حاضرم اخلاقم را زير پا بگذارم و اين موجب ناراحتي خيلي‌ها شده بود. اما الان به همه آنها احترام مي‌گذارم.

بازيگر نقش كودكي يوسف هم با شما نسبت فاميلي دارد. او چگونه انتخاب شد؟
بله، پسر عمه من است. پس از حدود 2 سال همديگر را در يك مجلس عروسي ديديم و من حس كردم آن معصوميتي كه اينها دنبالش هستند در چهره او هست. همانجا چند تا ديالوگ به او دادم كه خيلي خوب جواب داد و گفت بازيگر اول استان مازندران بوده است. به اين ترتيب او را معرفي كردم و با تستي كه از او گرفتند، ظرف سه روز جلوي دوربين رفت.

پيش از اين پروژه مشغول چه كاري بوديد؟
در رشته مديريت صنعتي دانشگاه غيرانتفاعي تحصيل مي‌كردم و حسابدار يك شركت كوچك بودم.

تجربه سينمايي هم داشتيد؟
نه. فقط چند بار در تئاترهاي مدرسه و دانشگاه بازي كرده بودم.

بعد از يوسف دلتان مي‌خواهد چه نقشي را بازي كنيد؟
دوست دارم نقش يكي از رجال بزرگ ايراني با تفكرات ايراني را بازي كنم.

فرد خاصي در نظرتان هست؟
بله. اما چون قرار است ساخته شود اسم آن را نمي‌آورم تا ذهنيت خاصي پيش نيايد. به هرحال دوست دارم بازي كنم. از بيكاري متنفرم. اما موافق استفاده ابزاري از چهره‌ها هم نيستم.

غير از بازيگري به چه كارهايي مي‌پردازيد؟
ورزش مي‌كنم و اكثر اوقات در خانه هستم. كتاب مي‌خوانم و فيلم مي‌بينم. دو تا دوست دارم كه يكي از آنها را هر دو ماه يك بار مي‌بينم و يكي ديگر را هم هفته‌اي يك بار...

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر بعنوان یک مهمان
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید