این روزا عمر عاشقی دوروزه ...شعر طنز

این روزا عمر عاشقی دوروزه

ایشالا پیر عاشقی بسوزه

بلا به دور از این دلای عاشق

كه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!

گذاشته روی میز من ، یه پوشه

كه اسم عشق‌های بنده توشه

زری، پری،‌سكینه، زهره، سارا

وجیهه و ملیحه و ثریا

نگین و نازی و شهین و نسرین

مهین و مهری و پرند و پروین

چهارده فرشته و سه اختر

دولیلی و سه اشرف و دو آذر

سفید و سبزه ، گندمی و زاغی

بلوند و قهوه‌ای و پركلاغی ...

هزار خانمند توی این لیست

با عده‌ای كه اسم‌شون یادم نیست!

گذشت دوره‌ای كه ما یكی بود

خدا و عشق آدما یكی بود

نامه مجنون به حضور لیلی

می‌رسه اینترنتی و ایمیلی!

شیرین می‌ره می‌شینه پیش فرهاد

روی چمن تو پارك بهجت ‌آباد

زلفای رودابه دیگه بلند نیست

پله كه هس ، نیازی به كمند نیست

تو كوچه ، ‌غوغا می‌كنند و دعوا

چهار تا یوسف سر یك زلیخا!

نگاه عاشقانه بی‌فروغه

اگر می‌گن: «عاشقتم» دروغه

تو كوچه‌های غربی صناعت

عشقو گرفتن از شما جماعت

كجا شد اون ظرافت و كرشمه

نگاه دزدكی كنار چشمه؟

كجا شد اون به شونه تكیه كردن

كنار جوب آب ، گریه كردن

دلای بی‌افاده یادش به خیر

دختركای ساده یادش به خیر

من از ركود عشق در خروشم

اگر دروغ می‌گم ، بزن تو گوشم

تو قلب هیشكی عشق بی‌ریا نیست

حجب و حیا تو چشم آدما نیست

كشته دلبرند و ارتباطش

فقط برای برخی از نكاتش!

پرنده پر ، كلاغه پر ، صفا پر

صداقت از وجود آدما ، پر

دلا! قسم بخور ، اگر كه مردی

كه دیگه گرد عاشقی نگردی

ما توی صحبت رک و راستیم داداش

عشق اگه اینه ، ما نخواستیم داداش