علي (ع)
- توضیحات
-
دسته: نظم و نثر
-
بازدید: 1184
در خيال خويش ديشب عكس آن دلبر كشيدم
زحمت بسيار بردم
ذلت بي حد كشيدم
اول از زلفش گرفتم
تا بسازم خرمني گل
در پريشاني چو ماهي واژگون از سر كشيدم
ميكشيدم ابرواانش
تا سحر بر صفحه دل
واي از ان ابرو كشيدن
من چنان خنجر كشيدم
ميكشيدم چشم شهلاي خمارآلود او را
در صف مژگان او
بر دمشمنش لشگر كشيدم
در خيال لب كشيدن
نقطه اي افتاد بالا
پاك كردم با زبان
از اولش بهتر كشيدم
ميكشيدم
ساق و سينه
قامت دلجوي او را
راستي قامت قيامت بود و من محشر كشيدم
در سخاوت حاتم طايي
گداي آستانش
در شجاعت رستم اندر در گهش
نوكر كشيدم
عقل را بنهادمي زير سرش بهر متكا
عشق را از بهر او هم خواب و هم بستر كشيدم
ميكشيدم صبح شد ديدم كي اي وا حسرتا
در خيال خويش
ديشب عكس مولايم علي حيدر كشيدم