ناقوس ... هوشنگ ابتهاج

ناقوس

بانگ ناقوس در دلم برخاست 
من سر آسیمه وار و خواب آلود 
جستم از جا 
چه بود ؟ آه چه بود ؟
 روز شادی است ؟ یا نوای عزاست ؟
هیچ کس لب به پاسخم نگشود 
باد جنبید وکشته شد فانوس
 شب گرانبار و تیره چون کابوس
بانگ ناقوس در دلم برخاست 
 آه می پرسم از خود 
این چه نواست ؟
از برای که می زند ناقوس ؟