ساموئل بكت
- توضیحات
- دسته: نامدارن خارجی
- بازدید: 497
ساموئل بكت (1906 ـ 1989) ايرلنديتبار، باشندة فرانسه ـ پاريس ـ در اروپا و آمريكا، و شايد در بسياري از كشورهاي ديگر جهان،
بهعنوان نمايشنامهنويس، داستاننويس، شاعر، منتقد و زباندان شهرت دارد، ليكن در ايران بيشتر او را نمايشنامهنويس ميشناسند كه داستاني هم به نام مالون ميميرد1 نگاشته است.
مالون ميميرد توسط محمود كيانوش ترجمه شده و در ديماه 1347 (1968م) در تهران انتشارات نيل آن را منتشر كرده است. كيانوش در صفحههاي 5 تا 13 كتاب به معرفي ساموئل بكت و آثار او پرداخته و در صفحههاي 14 تا 16 نيز سخني هم از مترجم» آورده است. چند خط از اين سخن نقل ميشود:
[ترجمة فارسي آن [مالون ميميرد] از روي متن انگليسي چاپ پنگوئن [Penguin] انگلستان انجام گرفت و همواره متن فرانسوي آن در پيش بود تا ابهامي پيش نيايد.
در مواردي مترجم فارسي [كيانوش] به ترجمة آلماني آن نيز به ياري دوستش، مهندس هوشنگ طاهري، مراجعه كرد و اين مراجعه چندين نتيجه داشت: يكي اينكه مترجم دانست
كه ترجمة آلماني از روي متن فرانسوي انجام گرفته است؛ ديگر اينكه مترجم آلماني لازم ندانسته و يا نخواسته است در هيچ موردي زيرنويسي بدهد؛ و ديگر اينكه در بعضي از موارد به آسانگيري و آسانگذري پرداخته است.
مترجم كار ترجمة مالون ميميرد را در آبان 1345 آغاز كرد و در آبان 1347 به پايان رسانيد...
در كار ترجمه همواره سه چيز را در نظر داشت: اول شيوة نويسنده؛ دوم زبان فارسي؛ سوم نزديكي هرچه بيشتر ترجمه به متن. هرجا كه لازم ديده است ـ براي خوانندگان فارسيزبان و ايراني ـ فرهنگ توضيحاتي آورده است. همة زيرنويسها از مترجم است.
متن انگليسي آن چندين غلط چاپي دارد كه در تجديد چاپ آن كه بازهم از طرف انتشارات پنگوئن انگلستان صورت گرفته است، همان غلطهاي چاپي هست. مترجم را از اين بيتوجهي پنگوئن يا بكت يا هر دو عجب آمد.
داستان مالون ميميرد در ايران، تا آنجا كه اين پژوهشگر دريافته، گزارشگر حالت نزع است، و آويختگي در برزخ، طرح اين نهادمايه2، در ادبيات فارسي و آنچه از ادبيات جهان به زبان فارسي ترجمه شده، پيشينة چنداني نداشته، و ازاينرو، خوانندگان را تكان داده است. و اگر داستان بوف كور،
اثر صادق هدايت، و چند داستان از فرانتس كافكا در ايران انتشار داده نميشدند، اين داستان بيش از پيش خوانندگان فارسيزبان را به شگفتي ميانداخت، و نسبت به آن، واكنشهاي بيشتري برانگيخته ميشد.
همانطور كه در پيش گفته شد، بكت در ايران بيشتر بهعنوان نمايشنامهنويس شناخته شده و اين شناسايي با ترجمة دو نمايشنامه از او، به نامهاي «در انتظار خودو» و «آخر بازي» توسط سيروس طاهباز انجام آغازيده است.
و «كتاب خوشه»، شمارة 2، چاپ خوشه، اول اسفندماه 1346 (1968م)، نزديك به دو ماه پيش از انتشار مالون ميميرد، ترجمة اين دو نمايشنامه را منتشر كرده است. و جالب اينكه در همان سال 1346 (8ـ1967م)، سعيد ايماني نمايشنامة «در انتظار گودو» را ترجمه كرده و «بنگاه مطبوعاتي اشرفي» در تهران آن را به چاپ رسانده است.
در سال 1347 (1968م)، داود رشيدي نمايشنامة «در انتظار گودو» را در تالار نمايشي انجمن ايران و آمريكا به صحنه برد. و پرويز صياد، پرويز كاردان، سيروس افهمي و سعيد ساعتچي در آن نقشآفريني كردند.
جالب آنكه اين اجرا از تلويزيون ملي ايران نيز پخش شد، و شمار فراواني از مردم، كه با هنر نمايش به سبك اروپايي ـ آمريكايي آشنايي چنداني نداشتند نيز، با نام ساموئل بكت و نمايشنامه و نمايشِ «عجيب و غريب»، «مبهم»، «كشدار» و «بيداستان» و يا «كمرويدادِ» «در انتظار گودو» آشنا شدند.
و اين توصيفها كه ميان گيومه آورده شده، در روزنامههاي آن زمان به چاپ رسيدند و يا به گوش اين پژوهشگر.
شايان يادآوري است كه ترجمة چند نمايشنامه و يك داستان از بكت، در چند مجله ادبي ـ روشنفكري دهة 1340 (1961 ـ 1971م) چند بحث موافق و مخالف برانگيخت و رضا براهني، جلال آل احمد و اسلام كاظميه
(مجلة آرش، دوره دوم، شمارة سوم (16)، فروردين 1347/1968 م) و ايرج زهري (مجلة نگين، شمارة 36، ارديبهشت 1347/1968م) و مسعود بهنود (مجلة خوشه، شمارة 9، 1347/1968م) و فريد نوين (مجلة خوش، شمارة 10، 1347/ 1968م)،
بصير نصيبي مصاحبهگر با داود رشيدي (مجلة تماشا، شمارة 40، شهريور 1347/1968م)، ساموئل بكت و بهويژه نمايشنامة «در انتظار گودو» را، در محفلهاي روشنفكري و ادبي و تئاتري، مطرح ساختند.
شايد بتوان گفت كه سالهاي 1346 و 1347 (1967 و 1968 م) بكت و داستان مالون ميميرد و نمايشنامة «در انتظار گودو» در عرصة فرهنگ و هنر ايران بازتاب داشتهاند.
معناباختگي و هدفگمكردگي، دشواري ارتباط تا حد ناممكن بودن آن و آنچه فلسفه و انديشههاي بكتي خوانده شده، براي دو جريان فكري در ايران جاذبة بهخصوصي داشته است.
جرياني آن را بهشدت رد ميكند و جريان ديگري با آن كنار ميآيد، و حتي آن را بار ديگر طرح ميكند. اين جريان هر دو پس از تحولات سياسي ـ اجتماعي دهة 1330 (61ـ1951م) پديد آمدهاند.
در دهة 1330 حكومت ملي دموكراتيك و اصلاحطلب دكتر محمد مصدق توسط كودتاي انگليسي ـ آمريكايي در هم شكسته شد و نظام استبداد سلطنتي وابسته به غرب جانشين آن گرديد. در نتيجه اين واقعه جريانهاي سياسي فراواني پديد آمدند.
در يك جريان، فلسفة بكت گونهاي انحراف فكري و كژراهه به حساب آمد. افكار بكت، به باور آن جرياني كه ميكوشيد در برابر تثبيت استبداد سلطنتي مقاومت كند، انحراف و فاسد و مضر به شمار رفت.
در جريان سياسي، روشنفكري بيشتر آثار نمايشي ساموئل بكت به زبان فارسي ترجمه شدهاند. و نجف دريابندري در اين كار، بيشترين سهم را داشته است. او در دو جلد كتاب نمايشنامههاي «در انتظار گودو»، و «دست آخر» (جلد اول) و «براي همة افتادگان»، «آخرين نوار كراپ»، «خمرهها»، «چه روزهاي خوشي»،
«بازي»، و «آه، جو» (جلد دوم) را ترجمه كرده و انتشارات شركت سهامي كتابهاي جيبي در تهران، 1356/1977م) اين مجموعة دوجلدي را انتشار داده است.
بايد به ياد داشت كه مترجمان ديگري نيز نمايشنامههاي بكت را به فارسي برگرداندهاند. براي نمونه:
منوچهر لمعه: «نمايشنامه» (تهران: كتاب نمونه، 1350/1977م)، و نيز «كلام و موسيقي» (تهران: سايبان ـ ويژة هنر و ادبيات 1349/1970م)
پروين گرانسايه: «بيا و برو» (تهران: انديشه و هنر، 1348/1969م)
پيكان (اسم مستعار): «آخرين نوار كراپ» (تهران، انديشه و هنر، 1344/1965م)
احمد گلشيري: «بازي بيحرف» و «لالبازي» (تهران: انتشارات جوانه، 1345/1966م)
منيژه كامياب و حسن بايرامي: «روزهاي خوش» (تهران، 1348/1969م)
فرهاد ناظرزادة كرماني «دَمْزني» ـ نفس (مجلة هنرهاي نمايشي، سال اول، شماره 3 و 4، اسفند و فروردين 81 ـ1380/2001ـ2002م)
بايد گفت كه ترجمههاي ديگري نيز از همين نمايشنامهها انجام گرفته كه احتمالاً در نشريات ادواري به چاپ رسيدهاند.
پژوهشگر، فرهاد ناظرزادة كرماني، در كتابي به نام تئاتر پيشتاز، تجربهگر و عبثنما3
كه در سال 1365(1986م) توسط انتشارات جهاد دانشگاهي در تهران به چاپ رسيده، بيشتر نمايشنامة ساموئل بكت را معرفي، بررسي و نقد كرده است. اين كتاب، در معرفي ساموئل بكت، و نمايشنامهنويسان آوانگارد (پيشتازيگران) ديگر، براي دانشجويان و علاقهمندان به هنر نمايش، سهم مهمي داشته و در بيشتر بررسيها و نقدهايي كه دربارة بكت نوشته شده، به آن استناد گرديده است.
ساموئل بكت، به باور اين پژوهشگر، از چند ديدگاه قابل طرح است و بيشترين توجه را برانگيخته است:
1) ديدگاه انتظار و آنچه در مذهب شيعه مهدويت خوانده شده؛\
2) موضوع معناباختگي زندگي و سختي ارتباط ميان انسانها، و استيلاي زمان بر همه چيز و همهكس، و دشوار بودن معناي هستي و زندگي هدفمند، بحران هويت و خودشناسي، و در نهايت دور بود و شايد نبود ارتباط ميان طبيعت و ماوراءالطبيعت (متافيزيك)؛
3) شگردها و شيوههاي بيان تئاتري4.
ديدگاه انتظارگرايي و انتظار به اميد ظهور منجي در فرهنگ مذهب شيعه مهدويت خوانده شده است.
مهدويت براي ايرانيان شيعهمذهب، موضوعي شناختهشده، قداستآميز و اصولي است. به همين سبب نمايشنامه «در انتظار گودو» به فرهنگ عمومي و اعتقادي مردم ايران، نزديك شده، و از همان ديدگاه تفسير شده است.
هرچند كه تفاوتهاي مفهوم انتظار مقدس، با انتظاري كه بكت طرح كرده، بيشتر از شباهتهاي ميان آن دو مفهوم است. افزون بر قداست ديني ـ مذهبي انتظار، در تفكر شيعه انتظار مجموعهاي از فعاليتهاي عبادي است كه انجام آنها، از تكاليف مذهبي به شمار ميرود. و حال آنكه نزد بكت انتظار گونهاي انفعال است و با طعن و طنز5 درآميخته.
در نمايشنامة «در انتظار گودو» اصلاً معلوم نيست كه گودو چه مشكلاتي از دو شخصيت منتظر او را خواهد گشود؛ و موضوع اين ملاقات چيست؟ بااينهمه، فضا و حالت انتظار براي ظهور منجي، زمينة فرهنگي ايران را براي فهم نمايشنامة «در انتظار گودو» مساعد ساخته است.
نظرات (0)