تنگسير

تنگسير

كارگردان: امير نادري

فيلمنامه: امير نادري (بر اساس داستان «تنگسير» اثر صادق چوبك)

مدير فيلمبرداري: نعمت حقيقي

تدوين: مهدي رجائيان

موسيقي: لوريس چكناواريان

عكاس: كيومرث درمبخش

بازيگران: بهروز وثوقي، پرويز فني زاده، جعفر والي، عنايت بخشي، نوري كسرايي، مهري وداديان، حسين اميرفضلي، عباس ناظريان، رضا رخشاني، روح الله مفيدي، علي اكبر مهدوي فر، نعمت الله گرجي

سال ساخت: 1352

 
 

خلاصه داستان:

ناصر پس از مرخص شدن از زندان به سراغ دوست قديمي اش خسرو مي رود. آن دو به همراه جلال تصميم مي گيرند تا به يك جواهرفروشي دستبرد بزنند. آن ها شبانه نقشه خود را عملي مي كنند و با سوراخ كردن كف يكي از اتاق هاي مسافرخانه اي كه بالاي جواهرفروشي است مقداري جواهر مي دزدند. ابتدا جلال به ناصر نارو مي زند و بعد خسرو با مضروب كردن جلال كيف حاوي جواهرات را به خانه نامزدش پروانه مي برد. ناصر و جلال سراغ خسرو مي روند و در خانه نامزدش با او درگير مي شوند. كيف جواهرات به دست جلال مي افتد. اما قبل از آن كه موفق به فرار شود به دست ناصر كشته مي شود. ناصر كه قصد دارد با قطار به جنوب برود در ايستگاه راه آهن با خسرو روبرو مي شود. ناصر با ضربه چاقو خسرو را از پا در مي آورد و خودش با گلوله پليس زخمي مي شود.

 

تنگنا

تنگنا

کارگردان: امير نادري

فيلمنامه: امير نادري، محمدرضا اصلاني

مدير فيلمبرداري: جمشيد الوندي

تدوين: مهدي رجائيان

موسيقي: اسفنديار منفردزاده

عکاس: منوچهر جمالي پور

بازيگران: سعيد راد، نوري کسرايي، عنايت بخشي، شهرزاد، محمد اسکندري، حسن رضياني، مهري وداديان، ميرمحمد تجدد، نريمان شيري فرد

سال ساخت: 1352

 
 

خلاصه داستان:

در يک سالن بيليارد چند قمارباز حرفه اي به بازي قمار مشغولند. علي خوش دست و سه برادر به نام هاي اکبر، حسن و نبي و چند نفر ديگر سرگرم بازي هستند و بر بازي نظارت دارند. سه برادر در آخرين دور بازي به علي خوش دست مي بازند. اما از پرداخت پول باخته خودداري مي ورزند. بين علي و دوستش رضا از يک سو و سه برادر نزاع در مي گيرند. علي ناخواسته مرتکب قتل مي شود و دوستش پا به فرار مي گذارد. خود او نيز مي گريزد و دو برادر مقتول در تعقيب او در کوچه پس کوچه ها، زباله داني ها و خرابه ها روان مي شوند. علي براي خارج شدن از شهر و در امان ماندن از دست برادران مقتول به پول نياز دارد. او که نگران است اکبر و برادرش به مادر و خواهر و برادرش، خديجه و مهدي، صدمه بزنند آن ها را به خانه خاله اش مي فرستد و خود از نامزدش پروانه و دوستش اشرف کمک مي خواهد. علي نبي را نيز از پا در مي آورد و اکبر و مرد ديگري به نام مصطفي که از علي بيزار است، در خانه اشرف کمين مي کنند و وقتي علي براي گرفتن کمک به خانه او ميرود به سختي مضروبش مي کنند. اما قبل از فرار به چنگ پليس مي افتند. علي که خونين و مالين شده خود را به پروانه مي رساند.

 

چريکه تارا

چريکه تارا

نويسنده و کارگردان: بهرام بيضايي

مدير فيلمبرداري: مهرداد فخيمي

تدوين: بهرام بيضايي

طراح صحنه: حسن فارسي

چهره پردازي: فرهنگ معيري

عکاس: عزيز ساعتي

بازيگران: سوسن تسليمي، منوچهر فريد، رضا بابک، سيامک اطلسي، مهين ديهيم، محمدقاسم پورستار، سامي تحصني، رضا فياضي، سيروس حسن پور

سال ساخت: 1357

 
 

خلاصه داستان:

بيوه زني به نام تارا همراه دو کودکش از ييلاق به کومه اش در آبادي نزديک دريا باز مي گردد. در بين راه باخبر مي شود که پدربزرگش مرده است. او در جاده جنگلي به مرد غريبه اي بر مي خورد که جامه تاريخي پوشيده و شتابان مي گذرد. تارا ميان ميراث حقير پدربزرگ شمشيري مي يابد که نمي داند با آن چه کند.

حسن کچل

حسن کچل

نويسنده و کارگردان: علي حاتمي

مدير فيلمبرداري: نصرت الله کني

موسيقي: بابک بيات، اسفنديار منفردزاده

چهره پردازي: ايرج صفدري

عکاس: امير نادري

شعر: علي حاتمي

آواز: عهديه، کورس سرهنگ زاده، مهتاب، سوسن، افشين

بازيگران: پرويز صياد، کتايون، صادق بهرامي، حسن خياط باشي، حميده خيرآبادي، يدالله شيراندامي، سيروس ابراهيم زاده، حسن رضايي، ثريا بهشتي،منوچهر احمدي،

سال ساخت: 1349

 
 

خلاصه داستان:

چل گيس، دختر حاکم، در طلسم ديو گرفتار مي شود و حسن کچل توسط مادرش براي کسب تجربه از خانه رانده مي شود. حسن در باغ مرموز با چل گيس آشنا مي شود و به او دل مي بندد. همزاد حسن به او مي گويد که با فدا کردن جانش قادر خواهد بود طلسم ديو را بشکند. حسن ابتدا آرزو مي کند شاعر بشود. اما وقتي به شاعري برمي خورد که براي کالاهاي تجاري شعر مي گويد از شعر گفتن منصرف مي شود. او سپس آرزو مي کند دوستي داشته باشد تا با او درددل کند. اما دوست يک رنگي پيدا نمي کند و پس از آن تصميم مي گيرد پهلوان شود. اما پهلواني را مي بيند که فقط در فکر شکست دادن رقباي خويش است. چل گيس به حسن مي گويد که براي نجات دادن او بايستي شيشه عمر ديو را بشکند. حسن از سر خلوص و عشق مي پذيرد عمرش را بدهد تا چل گيس آزاد شود. ديو که فداکاري حسن را مي بيند از گرفتن جان او صرف نظر مي کند. همزاد حسن با گفتن بسم الله غيب مي شود و حسن و چل گيس به وصال هم مي رسند.

خاک

خاک

نويسنده و کارگردان: مسعود کيميايي

(بر اساس داستان آوسنه بابا سبحان نوشته محمود دولت آبادي)

مدير فيلمبرداري: نعمت حقيقي

تدوين: عباس گنجوي

موسيقي: اسفنديار منفردزاده

چهره پردازي: کنعان کياني

عکاس: کيومرث درم بخش

بازيگران: بهروز وثوقي، فرزانه تاييدي، فرامرز قريبيان، جعفر والي، جلال، پروين سليماني، نظام الدين شفايي، نعمت الله گرجي، سعيد پيردوست، گيتي فروهر

سال ساخت: 1352

 
 

خلاصه داستان:

پس از مرگ ارباب روستا زن فرنگي او به کمک مباشر شرورش غلام از پسران بابسبحان، صالح و مسيب که روي زمين مزروعي او کار مي کنند، مي خواهد که زمينش را به او بازپس بدهند. صالح و مسيب امتناع مي کنند، اما مي پذيرند که اجاره زمين را در موعد مقرر بپردازند. کينه مباشر از مسيب به دليل علاقه ناکام او به شوکت همسر مسيب است. نزاع او و نوچه هايش بر سر زمين منجر به مرگ مسيب و زخمي شدن صالح مي شود.